عمدهالملک امیرجان از احفاد شاه نعمه الله ولی بود و با خاندان صفوی قرابت داشت، شاعر و ادیب بود، در زمان عالمگیر بهندوستان رفت و از طرف وی به والیگری کابل و الله آباد منصوب گردید سپس بمرتبۀ وزیراعظمی رسید و در سال 1159 ه. ق. کشته شد. از اوست: فریاد که پیراهن دیوانگی من چون دامن صحرا خطر از چاک ندارد. به اوج بیکسی ما پر هما نرسد رسیده ایم بجایی که کس بما نرسد. سرشکم کم نمیگردد بسعی چشم بربستن که نتوان شد ره سیلاب را مانع ز در بستن. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1046 و صبح گلشن چ هند صص 43- 44)