یعنی انا اﷲ اری، منم خدای که می بینم. (ترجمان علامه تهذیب عادل). یعنی انا اﷲ الرؤف. (ناظم الاطباء). در آغاز سوره های دهم، یازدهم، دوازدهم، چهاردهم و پانزدهم از قرآن کریم یعنی یونس، هود، یوسف، ابراهیم و حجر آمده است، و از حروف مقطعۀ قرآن یافواتح سور است. رجوع به فواتح سور شود: الف لام را تلک آیات را بخوان تا بدانی حکایات را. شمسی (یوسف و زلیخا) ، در گردن کسی کردن کاری را. (صراح) (منتهی الارب). بر گردن کسی انداختن (کاری را) . (از آنندراج). واجب و مقرر کردن مال یا کار کسی را. (از اقرب الموارد). کسی را بر گردن گیرانیدن کاری. ملزم کردن کسی. اجبار. مجبور کردن. متعهدکردن. - الزام خصم، ملزم کردن او را. عهده دار کردن او رابه مالی یا کاری. ، معترف کردن کسی را به ناتوانی وی. (از آنندراج). بر گردن گیرانیدن سخن را. در المنجد آمده: الزام حجت یعنی چیره شدن بر کسی در دلیل. محکوم و مجاب کردن - انتهی. با لفظ ’دادن’ استعمال میکنند. (از آنندراج) : و از جهت الزام حجت و اقامت بینت برفق و مدارا دعوت فرمود. (کلیله و دمنه). ومقدمات انذار و تحذیر از برای الزام حجت و اقامت بینت بدفعات تقدیم فرمود. (جهانگشای جوینی)