در تداول فارسی زبانان، دولت و قوت طالع و این گویا از معنی سعادتمند شدن اخذ شده باشد و بلند از صفات اوست و بصلۀ با و از هر دو مستعمل. (آنندراج). خوشبختی. (یادداشت مؤلف). در تداول فارسی، بهره مندی و نیک بختی و برومندی و نیک اختری و خوشنودی و پذیرائی و شهرت و نیکنامی. برکت. سعادت. (ناظم الاطباء) : هر آنکسی که نباشد به اخترش اقبال بود همه هنر او بخلق نامقبول شجاعتش همه دیوانگی فصاحت حشو سخا گزاف و کریمی فساد و فضل فضول. ابوالعباس. امروز به اقبال تو ای میر خراسان هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد. رودکی. از گوشۀ چار بالش تو اقبال بسالیان نجنبد. خاقانی. هر زمان این شاهباز ملک را ساعد اقبال مأوا دیده ام. خاقانی. مرادش با سعادت رهسپر باد ز نو هر روزش اقبالی دگر باد. نظامی. باقبالش دل استقبال دارد چو هست اقبال کار اقبال دارد. نظامی. هین غذای دل بده از همدلی روبجو اقبال را از مقبلی. مولوی. گرش حظ و اقبال بودی و بهر زمانه نراندش ز شهری بشهر. سعدی. چون همایم سایه ای بر سر فکن تا در اقبالت شوم نیک اختری. سعدی. ز اقبال غمت زینگونه شادم که هیچ از شادی کس نیست یادم. میرخسرو (از آنندراج). بوسه ها بر دست خود داده ست معمار ازل تا باقبال بلند آن طاق ابرو بسته است. صائب. - اقبال داشتن، پیش آمدگی در کارها داشتن و خداوند بخت و طالع نیک بود. (ناظم الاطباء). ، نور گرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). گرفتن روشنائی. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل) : بر ضمیر خورشیداقتباس سخن شناس... مخفی نخواهد بود. (حبیب السیر) ، فراگرفتن علم. (تاج المصادر بیهقی). دانش گرفتن. (ناظم الاطباء). گرفتن علم. (ترجمان القرآن). علم آموختن از کسی. (آنندراج) ، دانش دادن، فایده گرفتن، فایده دادن. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح بدیع) اندکی از قرآن یا حدیث در عبارت خود آوردن بی اشارت. (غیاث اللغات از کنزاللغات) (آنندراج). و جایز است تغییر آن برای وزن شعر یا امری دیگر. (آنندراج). اقتباس آن است که نثر یا نظم متضمن گردد چیزی از قرآن یا حدیث را چون: و ان تبدلت بنا غیرنا فحسبنا اﷲ و نعم الوکیل. ؟ (از تعریفات). ایام، خط بگرد رخ دلستان کشید لم تفلحوا بناصیۀ انس و جان رسید. خاقانی (از آنندراج). نقد عمر زاهدان در توبه از می شد تلف قل لهم ان تنتهوا یغفر لهم ما قد سلف. خاقانی (از آنندراج). دراین بیت، الذین کفروا را به لفظ لهم بدل کرده است. (آنندراج). - اقتباس کردن، ازکسی فایده و دانش گرفتن و پیروی او در دانش و علم کردن. (ناظم الاطباء)