جدول جو
جدول جو

معنی اقامت

اقامت
(اِ تِ)
ضیافت شخصی که از جای واردشود و با لفظ فرستادن استعمال نمایند. (آنندراج).
- اقامت فرستادن:
شب از مهتاب بالش باج میداد
بهر منزل اقامت میفرستاد.
اشرف (از آنندراج).
چون آمدم بدهر فرستاد آسمان
صد گونه رنج و غصه برسم اقامتم.
شفایی (آنندراج).
، گوسپندی که سرونش بر روی خمیده باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا