افکنده. همان افکنده بمعنی انداخته شده و ساقط شده و پرت شده، گسترده، حذف شده، از شمار خارج گشته است. رجوع به افکنده شود: ز کشته نبد جای گشتن بجنگ ز برف و ز افگنده شد جای تنگ. فردوسی. یکی رزمشان کرده شد همگروه زمین شد ز افگنده بر سان کوه. فردوسی، سختی و بلا آوردن مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کار عجب و شگفت آوردن. (یادداشت مؤلف)