از شعرای فارسی زبان که بدربار عالمگیر پادشاه درآمد ولقب معززخان یافت و در بنگاله درگذشت. از او است: نمیخواهم که گردد ناخن من بند در جائی مگر خاری برآرم گاه گاهی از کف پائی. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود باقرعلی خان. یکی از شعرای دورۀ صفوی است که بهندوستان مهاجرت کرد و در حیدرآباد درگذشت. از اشعار او است: امروز میرود بگلستان نگار ما از دست میرود دل بی اختیار ما. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود یکی از شعرای فارسی زبان ایران که در هند میزیست. وی پسر میرسنجر کاشی است و از او است: کسی که پاس مراد دو کون میدارد برهنه ایست که پوشیده پیش و پس بدو دست. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود یکی از شعرا و ادبای مشهور مشهد بود و رسالۀ معروفی در معما دارد. از او است: میکنم دیوانگی تا بر سرم غوغا شود شاید از بهر تماشا آن پری پیدا شود. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود