جدول جو
جدول جو

معنی اعتماد

اعتماد
(یَ /یِ)
بشب سیر کردن گرفتن، یقال: اعتمد لیلته، بشب سیر کردن گرفت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بشب بر مرکب سیر سوار شدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، پیش گرفتن و پیش آمدن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). چیزی نزد کسی ظاهر شدن. و بدین معنی با ’لام’ متعدی شود. یقال: اعتن له الشی ٔ، ای ظهر له، پیش آمدن چیزی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا