جدول جو
جدول جو

معنی اعتماد - جستجوی لغت در جدول جو

اعتماد
استواری، پشتگرمی، باور
تصویری از اعتماد
تصویر اعتماد
فرهنگ واژه فارسی سره
اعتماد
تکیه کردن، به شب سیر کردن، وا گذاشتن کار به کسی
تصویری از اعتماد
تصویر اعتماد
فرهنگ لغت هوشیار
اعتماد
تکیه کردن، پشت گرمی، وثوق، متکی شدن به کسی و کاری را به او سپردن، واگذاشتن کار به کسی
تصویری از اعتماد
تصویر اعتماد
فرهنگ فارسی عمید
اعتماد
((اِ تِ))
تکیه کردن، برگزیدن، کاری را به کسی واگذاشتن، اطمینان
تصویری از اعتماد
تصویر اعتماد
فرهنگ فارسی معین
اعتماد
Confidence, Trustfulness
تصویری از اعتماد
تصویر اعتماد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اعتماد
уверенность , доверчивость
دیکشنری فارسی به روسی
اعتماد
Vertrauen, Vertrauenswürdigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
اعتماد
впевненість , довірливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اعتماد
pewność, zaufanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
اعتماد
信任
دیکشنری فارسی به چینی
اعتماد
confiança
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اعتماد
fiducia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اعتماد
confianza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اعتماد
confiance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اعتماد
vertrouwen
دیکشنری فارسی به هلندی
اعتماد
ความมั่นใจ , ความไว้วางใจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
اعتماد
kepercayaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اعتماد
فتنةٌ , مبالغةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
اعتماد
विश्वास , भरोसा
دیکشنری فارسی به هندی
اعتماد
בִּטָחוֹן , אֵמוּן
دیکشنری فارسی به عبری
اعتماد
信頼
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اعتماد
신뢰
دیکشنری فارسی به کره ای
اعتماد
güven
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اعتماد
imani, kuaminika
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اعتماد
বিশ্বাস , বিশ্বাসযোগ্যতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
اعتماد
اعتماد , بھروسہ
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعتیاد
تصویر اعتیاد
بنگش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتداد
تصویر اعتداد
بشمار آوردن، چیزی را اهمیت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتباد
تصویر اعتباد
بنده گرفتن بنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتیاد
تصویر اعتیاد
خو گرفتن ها، معتاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تکیه کردن بر، واگذاشتن کار بکسی، سپردن چیزی را بکسی، وثوق اطمینان. یا اعتماد بنفس اتکا بخود بخویشتن متکی بودن، یا رای اعتماد. رایی که وکلای مجلس بدولتی که مایلند بر سر کار بماند بعد از استیضاح میدهند مقابل رای عدم اعتماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتمال
تصویر اعتمال
در کار بودن: بر کاری، آباد کردن آباندن، گودالیدن (قدکشیدن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتماق
تصویر اعتماق
مغاک کردن: (مغاک گودال در زمین و جز در زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتمار
تصویر اعتمار
سر پوشیدن، آهنگیدن، دستار بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتماء
تصویر اعتماء
گزینش، آهنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار