فروگرفتن احسان گیرنده را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بمعنی اعترار نیز آمده است. صاحب نشوءاللغه آرد: و قد جاء الاعترار فی لغتنا کالاعتراء، فقد رأینا ان المعتر هو الفقیر المعترض للمعروف من غیر ان یسأل. (نشوءاللغه ص 61) ، بچه آوردن گوسفند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بچه آوردن گوسفند و انداختن راعی بچۀ هر یک را پیش مادرش. (از اقرب الموارد) ، انداختن راعی بچۀ هر یک را پیش هر یک. (منتهی الارب) (آنندراج). انداختن راعی بچۀ هر یک را پیش مادرش. (ناظم الاطباء) ، عطا کردن کسی را آنچه را که از تو میخواهد. (از اقرب الموارد)