معنی اطراد
- اطراد (سِ)
- دور کردن فرمودن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مطرود کردن کسی را. (از اقرب الموارد). راندن. (غیاث از صراح و منتخب). براندن چیزی فرمودن. (مؤید الفضلا). راندن فرمودن. براندن کسی فرمودن. (تاج المصادر بیهقی) : و گفت: سلطانی بزرگ است که بظاهر شهر نزول کرده ست و اتابک را قوت ازعاج و اطراد او نه. (جهانگشای جوینی).
