معنی اژخ اژخ (اَ ژَ) دانه های سخت که از اعضا برمی آید و درد نمیکند و بعربی ثؤلول گویند. (برهان). غدّه ای در زیر پوست که با دست آنرا توان جنبانید. آژخ. (جهانگیری). آزخ. سلعه. ثؤلول. (منتهی الارب). زگیل. سگل. واژو. وارو. بالو. کوک. زخ. پالو لغت نامه دهخدا