معنی ازمه ازمه (اَ زِمْ مَ) جمع واژۀ زمام. مهارها: چون بندگان حضرت پادشاه عالم عادل مؤید مظفر منصور مالک ازمۀ انام.. (گلستان) لغت نامه دهخدا