معنی ازدست
- ازدست (اَ دَ)
- زیردست. مطیع. محکوم. (برهان) (جهانگیری). فرودست. (آنندراج) :
من که از دست اینم و آنم
من کنون دست راست سلطانم.
سنائی.
، سر برداشته بردن گرگ بزغاله را. (منتهی الارب). زم ّ: ازدم ّ الذئب السخله، اخذها زامّاً رأسه، ای رافعاً ایاه. (اقرب الموارد)
