جدول جو
جدول جو

معنی ازآم

ازآم
(کَ وَ پَ)
بکراهت بر کاری داشتن. بناخوش بر کاری داشتن کسی را: ازاءمه علی الامر. (منتهی الارب) ، شلوار. مئزر. (دهار) (مؤید الفضلاء). سراویل. (منتهی الارب). حقو. حقوه. حقاء: تبان، ازار خرد که عورت مغلظه را پوشد. سراویل اسماط، ازار بیحشو یعنی یکتاه. (منتهی الارب). ازاره، واحد ازار. ج، آزره، ازر، ازر. (مقدمه الادب) ، جامۀ اندرون. (مقدمه الادب) ، نطاق، هر چیز که بپوشد ترا، لحاف، زن. زوجه، میش. گوسفند ماده، نفس. ذات، پرهیزکاری. عفت، اخضرار ازار، برآمدن موی زهار، جوانی.
- عفیف الازار، پاکدامن. باعفت
لغت نامه دهخدا