جدول جو
جدول جو

معنی ابیداد

ابیداد
(اَ)
پاره ای لغت نامه های فارسی این کلمه را معنی بیداد داده و به بیت ذیل سوزنی تمسک کرده اند، و شاهد دیگری دیده نشده است:
ستمکاره یار است و من مانده عاجز
که تا با ابیداد او چون کنم چون.
سوزنی.
لیکن در تذکرۀ تقی الدین و نیز دو نسخۀ سوزنی کهن که در کتاب خانه من هست بیت بصورت ذیل آمده است:
ستمکار یار است و من مانده عاجز
که تا بار بیداد او چون کشم چون.
، موضعی است به بلاد غطفان. و گویند آبیست بنی القین بن حسر را. (مراصد) ، نام ابن العلاء محدّث
لغت نامه دهخدا