معنی ปอก - جستجوی لغت در جدول جو
ปอก
پوسته کندن، پوست کندن
ادامه...
پوستِه کَندَن، پوست کَندَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
งอก
روییدن، جوانه زدن
ادامه...
روییدَن، جَوانِه زَدَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ปัก
گلدوزی کردن، توری
ادامه...
گُلدوزی کَردَن، توری
دیکشنری تایلندی به فارسی
บอก
گفتن، بگو
ادامه...
گُفتَن، بِگو
دیکشنری تایلندی به فارسی
ลอก
پوسته پوسته بودن، لایه برداری، کندن
ادامه...
پوستِه پوستِه بودَن، لایِه بَرداری، کَندَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ศอก
زانو زدن، آرنج
ادامه...
زانو زَدَن، آرَنج
دیکشنری تایلندی به فارسی
ออก
منتشر کردن، ترک، ترک کردن
ادامه...
مُنتَشِر کَردَن، تَرک، تَرک کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ปอกเปลือก
پوست کندن
ادامه...
پوست کَندَن
دیکشنری تایلندی به فارسی