معنی ศอก
ศอก
زانو زدن، آرنج
دیکشنری تایلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ศอก
งอก
งอก
روییدَن، جَوانِه زَدَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ปอก
ปอก
پوستِه کَندَن، پوست کَندَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
บอก
บอก
گُفتَن، بِگو
دیکشنری تایلندی به فارسی
ลอก
ลอก
پوستِه پوستِه بودَن، لایِه بَرداری، کَندَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ออก
ออก
مُنتَشِر کَردَن، تَرک، تَرک کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی