ঝুঁকানো تمایل داشتن، خم شدن، کج کردن، شیب داشتن، شیب دادن ادامه... تَمَایُل داشتَن، خَم شُدَن، کَج کَردَن، شیب داشتَن، شیب دادَن دیکشنری بنگالی به فارسی