جدول جو
جدول جو

معنی ঝুঁকানো - جستجوی لغت در جدول جو

ঝুঁকানো
تمایل داشتن، خم شدن، کج کردن، شیب داشتن، شیب دادن
دیکشنری بنگالی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

وزیدن، دمیدن
دیکشنری بنگالی به فارسی
راندن، تکان دادن
دیکشنری بنگالی به فارسی
منحنی شدن، خم شدن، خم کردن، پیچ درپیچ، پیچاندن
دیکشنری بنگالی به فارسی
شکستی، خم شد
دیکشنری بنگالی به فارسی
الک کردن، تحت فشار قرار گرفته است
دیکشنری بنگالی به فارسی
خارش داشتن، خارش
دیکشنری بنگالی به فارسی
مارپیچ کردن، پیچ خورده، فر کردن، پر پیچ و خم
دیکشنری بنگالی به فارسی
عبوس، خم شدن، چروکیده
دیکشنری بنگالی به فارسی
پنهان کردن، پنهان شده است، پنهان
دیکشنری بنگالی به فارسی
خشک کردن
دیکشنری بنگالی به فارسی
آویزان بودن، آویزان کردن، قلع و قمع کردن، آویزان شدن
دیکشنری بنگالی به فارسی
درخشیدن، چشمک زن، درخشان شدن
دیکشنری بنگالی به فارسی
تکان خوردن، پیچ خورده
دیکشنری بنگالی به فارسی