جدول جو
جدول جو

معنی ییرزاغه - جستجوی لغت در جدول جو

ییرزاغه
(یَیْ / یِیْ طَ سِ کَ)
ایستگاه خط قزوین -زنجان، میان زرین دشت و سلطانیه، واقع در 361هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ)
قریه ای است در 261هزارگزی طهران میان زرین دژ و سلطانیه و بدانجا ایستگاه راه آهن است
لغت نامه دهخدا
(دَ/ دِ)
فرزند پیر و شیخ و مرشد، پیرزاد
لغت نامه دهخدا
(دَ)
حاجی پیرزاده، محمدعلی بن محمد اسماعیل نائینی از بزرگان اهل ذوق و حال در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری (طرائق الحقائق ص 351). وی در 1305 هجری قمری سفری بفرنگستان رفت و در 1306بتهران بازگشت و در لندن با ادوارد براون انگلیسی ملاقات کرد. مکاتباتی نیز در لندن و پاریس و بیروت میان آن دو متبادل شده است. (تاریخ ادبیات براون مقدمۀج 3. یا از سعدی تا جامی ص ج، یا یب، یج، کب، کد)
لغت نامه دهخدا
(کْری / کِ)
دهی است از دهستان پایرویز بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. کوهستانی و سردسیری است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شِ گُ تَ / تِ)
مخفف امیرزاده. رجوع به میر و میرزاد و میرزا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از میرزاده
تصویر میرزاده
((دِ))
امیرزاده، شاهزاده، سید
فرهنگ فارسی معین
حرامزاده، خشوک، غیرزاد، ولدالزنا
متضاد: حلال زاده
فرهنگ واژه مترادف متضاد