جدول جو
جدول جو

معنی یکطرفه - جستجوی لغت در جدول جو

یکطرفه
ازیک جهت که فقط رعایت یک طرف شده باشد بدون رعایت طرف دیگرکه بسود یا بزیان یکی از دو طرف باشد: قضاوت یکطرفه نباید کرد، که تنهااز یک طرف آن توان داخل شد: خیابان یکطرفه
فرهنگ لغت هوشیار
یکطرفه
یکسویه
تصویری از یکطرفه
تصویر یکطرفه
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُخَ رِ فَ)
مؤنث مخطرف، زن فروهشته پوست. (از ناظم الاطباء). (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(دُ طَ رَ فَ / فِ)
که دارای دو سو و جهت و جانب است. (یادداشت مؤلف). دوسویه: خیابان دوطرفه، که عبور و مرور وسایط نقلیه از دو سوی آن آزاد است، مقابل یک طرفه
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ طَ رَ فَ / فِ)
منسوب به یک طرف. یک سویه، دراصطلاح راهنمایی رانندگی، خیابان یا کوچه ای را گویندکه وسایط نقلیه تنها از یک سو حق ورود بدان دارند وورود از طرف مقابل ممنوع است، از یک جهت. که فقط رعایت یک طرف شده باشد. که به سود یا به زیان یکی از دو طرف باشد: قضاوت یک طرفه نباید کرد.
- یک طرفه کردن کار خود را، آن را تسویه کردن. حل و فصل آن به طور قطع
لغت نامه دهخدا
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
یک سویه
فرهنگ لغت هوشیار
ازیک جانب، فیصله حل و فصل. یا یکطرفی کردن کاری را. کار را ختم کردن: ... یا دو سال صبر کند تا من کارم را با امیر ارسلان یکطرفی بکنم
فرهنگ لغت هوشیار
یک سوی یک زی یک سو یک جانب ازسویی ازجانبی: یک طرف دستبرد مالیه یک طرف گیر و دار نظمیه. (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک طرفی
تصویر یک طرفی
یک جانب، یک سمتی، یک سویی
فرهنگ لغت هوشیار
هر سو چر: ستوری که هر سو بچرخد و کسی که از هر دانشی خوشه ای بر گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
((~. طَ رَ ف))
از یک جهت، که فقط رعایت یک طرف شده باشد بدون رعایت طرف دیگر، خیابانی که فقط از یک سوی آن می توان رفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
یک سویه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
طريقة واحدةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
Unilaterally
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
unilatéralement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
односторонньо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
secara sepihak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
یک جانبه، یک طرفه
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
unilateralmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
unilateralmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
jednostronnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
یک طرفہ طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
อย่างข้างเดียว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
באופן חד-צדדי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
eenzijdig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
一方的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
单方面地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
kwa upande mmoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
일방적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
tek taraflı olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
в одностороннем порядке
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
एकतरफा रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
unilateralmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
einseitig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از یک طرفه
تصویر یک طرفه
একতরফা
دیکشنری فارسی به بنگالی