جدول جو
جدول جو

معنی یوکابد - جستجوی لغت در جدول جو

یوکابد
(دخترانه)
خداوند مجد و بزرگی است، نام مادر موسی (ع)
تصویری از یوکابد
تصویر یوکابد
فرهنگ نامهای ایرانی
یوکابد
مادر هارون و موسی ومریم و عمه زوجه عمرام لاوی. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یوتاب
تصویر یوتاب
(دخترانه)
سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است، وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش، نام خواهر آریوبرزن پادشاه آذربادگان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دوکارد
تصویر دوکارد
قیچی، مقراض، قیچی بزرگ که با آن پشم گوسفندان را می چینند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوابد
تصویر اوابد
جانوران وحشی
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
مقراض و جلمان. (ناظم الاطباء) (دهار). آلتی است به شکل ناخن برا یعنی مقراض که درزیان جامه بدان برند و به عربی آن را جلمان و هر فرد اورا جلم گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). ناخن پیرای. قطاع. مقراض. قیچی. مجوف. مقص ّ. لا. جلم. (یادداشت مؤلف). ناخن برا. کازود. مجز. دوکارد فریز. (منتهی الارب) ، قسمی ماهی. (یادداشت مؤلف) ، دودآلود. (ناظم الاطباء) ، مشت و ضربتی که بر زیر گلوزنند. (برهان) (ناظم الاطباء). دو کاردی. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(اَ بِ)
جمع واژۀ آبده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). جانور وحشی از این جهت که چون اغلب اوقات بمرگ طبیعی نمی میرد بلکه بکشتن و اهلاک دیگران، گویا جاودانه است. (آنندراج). رمندگان و اسبی که بدو صید کنند. (مهذب الاسماء) : چنانکه مجال جولان بر اوابد وحوش ممکن نباشد. (جهانگشای جوینی).
لغت نامه دهخدا
(وَ ءِ)
جمع واژۀ وکاد، به معنی دوال پالان بند و رسن که وقت دوشیدن بر ماده گاو بندند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به وکاد شود
لغت نامه دهخدا
(هََ بِ)
جمع واژۀ هابده. (منتهی الارب). رجوع به هابده شود
لغت نامه دهخدا
سطل بی دسته، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
رنجکشی جهت چیزی. اسم است کباد را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
اکاد. دوال پالان بند، رسن که وقت دوشیدن بر ماده گاو بندند. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، وکائد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یوکْ کا)
قسمی گل که اصل آن از امریکاست و در آسیا و اروپا در منطقه های معتدله پرورش می دهند و یوکا به هر سالی یک بار گل می دهد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
جمع آبده، نخجیران رمندگان، سختی جاوید جمع آبده جانوران وحشی رمندگان دد و دام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوکارد
تصویر دوکارد
((دُ))
مقراض، جلمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اوابد
تصویر اوابد
((اَ بِ))
جمع آبده، جانوران وحشی، رمندگان، دد و دام
فرهنگ فارسی معین