جدول جو
جدول جو

معنی یوونال - جستجوی لغت در جدول جو

یوونال
(یو وِ)
ژوونالیس. یکی از شاعران قدیم لاتین است که در هجویات و هزلیات شهرت یافته است. تولد وی به سال 42 قبل از میلاد روی داده و در حین وفات بیش از هشتاد سال داشته است. و رجوع به ژوونالیس شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ینال
تصویر ینال
(پسرانه)
سردار، رئیس به ویژه سردار ترک نژاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یونا
تصویر یونا
(پسرانه)
یونس، کبوتر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ویونا
تصویر ویونا
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی کاشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یوحنا
تصویر یوحنا
(پسرانه)
انعام توفیقی خداوند، نام یکی از اجداد مسیح، نام یکی از حواریون مسیح (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ژورنال
تصویر ژورنال
روزنامه، مجله ای حاوی طرح، الگو و تصویر در زمینۀ هنرهای دستی چون خیاطی و بافتنی
فرهنگ فارسی عمید
اسدی در لغت نامه گوید: ’مادر یونس پیغمبر بوده است، چون از بطن حوت نجات یافت قومی در حق یونان معتقد شده بودند و بدوبگرویده و آن قوم را یونانیان خوانند’ و شعری از دقیقی به شاهد آرد، اما شرح بالا و شعر دقیقی حتی با اساطیر یهود و اسرائیلیان هم وفق نمی دهد، لیکن در اینکه به زمان شاعر و البته پیش از او هم چنین روایتی مشهور بوده است به دلیل همین شعر و همین شرح معنی تردیدی نیست و ما تنها برای بر جای ماندن این روایت خرافی به نقل آن پرداختیم، (یادداشت مؤلف) :
یونان که بود مادر یونس ز بطن حوت
یادی نکرد و کرد ز عفت جهان به خود
تا تازه کرد یاد اوائل به دین خویش
تا زنده کرد مذهب یونانیان به خود،
دقیقی
یونس پیغمبر: ذوالنون، لقب یونس أی یونان النبی، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ولیعهد. نایب السلطنه. (یادداشت مؤلف) : هر رئیسی از رؤسای ترک را اعم از سلاطین و دهقانان ینالی است. (مفاتیح). و رجوع به ینالتکین شود، لقبی از القاب امراء ترک (و جناس آوردن با نالیدن، تقدیم یاء ینال را بر نون تأیید می کند). (یادداشت مؤلف) :
کوه از غم بی باکی و طغیان تو نالد
بیهوده تو چون در غم طوغان و ینالی.
ناصرخسرو.
بر آزادگان کبر داری ولیکن
ینال و تکین را ینال و تکینی.
ناصرخسرو.
از بندگان حضرت شاهان سپر فکنده
قیصر کم از یماکش سنجر کم از ینالش.
خاقانی.
، مجازاً، مغل. ترک. (یادداشت مؤلف) :
زشت بود بودن آزاده مرد
بندۀ طوغان و عیال ینال.
ناصرخسرو.
هستم ز نسل ساسان نز تخمۀ تکین
هستم ز صلب کسری نز دودۀ ینال.
مجد همگر.
، مجازاً، غلام ترک. غلام مغولی:
بر آزادگان کبر داری ولیکن
ینال و تکین را ینال و تکینی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
کنیزکی ازآن مؤیدالملک ابوبکر نظام الملک وزیر که به گفتۀ صاحب لباب الالباب: جمال او رشک بتان چین و فرخار بود و دل او بستۀ مهر و معتکف چهر او بود لغز در معنی او گفت و اگرچه مشهور است اماایراد کرده آمد، چه در غایت لطف و نهایت طرف است:
علینا نقش کن بر زر بکن حرفی از او کمتر
پس آن لامش به آخر بر بگفتم نام آن دلبر.
(لباب الالباب ج 1 ص 68)
لغت نامه دهخدا
زوجه خوزی وکیل هیرودیس انتیپاس، از جمله کسانی بود که مسیح را خادم بود و حنوط از برای دفن مسیح آورد، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(حَنْ نا)
لفظ یونانی یوحانان است و معنی آن انعام توفیقی خداست. (از قاموس کتاب مقدس). اصل عبرانی کلمه یحیی است که نام پیغمبر معروف و اشخاص دیگر است. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به یحیی شود
لغت نامه دهخدا
(حَنْ نا)
ابن ماسویه، مکنی به ابوزکریا. پزشکی فاضل و مصنفی عالم و طبیب مخصوص هارون و مأمون بود. هارون او را به ترجمه کتبی که در انگوریه و سایر بلاد مفتوحۀ روم به دست مسلمین افتاد واداشت و خود او را در طب تألیفات مهمی است، مانند: کتاب برهان. کتاب فصد و حجامت. کتاب جذام. کتاب حمام. کتاب اصلاح اغذیه. کتاب معده. کتاب ادویۀ مهمله. (از طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی). او خدمت مأمون و معتصم وواثق و متوکل عباسی کرده است. حکیمی گوید روزی ابن حمدون ندیم در حضور متوکل با یوحنا مزاح می کرد. یوحناگفت اگر به اندازۀ جهل خویش علم داشتی و آن علم را به صد خنفساء بخش می کردند هریک از آنان عاقل تر از ارسطو می گردید. ابن ندیم نزدیک بیست کتاب از او در ابواب مختلف طب نام برده و ابن بیطار در مفردات مکرر از او روایت دارد. (یادداشت مؤلف). نزدیک به چهل کتاب نوشته است و از آن جمله است: 1- ’برهان’ در 30 جزء. 2- ازمنه. 3- النوادر الطبیه. 4- جواهرالطیب المفرده. 5- المشجر. 6- خواص الاغذیه و البقول. 7- دغل العین. 8- الحمیات (این دو کتاب اخیر را به سریانی درآورده است). وی در سال 243 هجری قمری در سامره درگذشت.. و رجوع به نامۀ دانشوران ج 3 ص 32 شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
به زبان سنسکریت، نام رود عظیم جون، که در هندوستان واقع است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کشوری در جنوب شرقی اروپا و در جنوب غربی شبه جزیره بالکان، مشتمل بر جزایر پراکنده ای در دریای اژه و دریای ایونی، که 130400 کیلومتر مربع مساحت و بیش از 8555000 تن سکنه دارد، ازاین تعداد در حدود 7 میلیون نفر پیرو کلیسای ارتدکس یونان هستند، این کشور از شمال به آلبانی، یوگوسلاوی و بلغارستان، از شمال غربی به ترکیۀ اروپایی، از مشرق به دریای اژه، از جنوب به دریای مدیترانه، و از مغرب به دریای ایونی محدود است و خود به شکل نامنظم می باشد که سواحل بریدۀ عمیق دارد، پایتخت آن شهر آتن است و از نظر اداری به دو منطقۀ جغرافیایی تقسیم شده و هریک از این مناطق خود به نواحی متعدد منقسم گشته است، محصولات عمده آن از کشاورزی به دست می آید و عبارت است از غلات، توتون، پنبه و میوه، از شهرهای مهمش غیر از آتن که پایتخت است، سالونیک، پاتراس و کاوالا را می توان نام برد، یونان در قدیم به مناطقی تقسیم شده بود که هریک زمانی مملکت مستقلی بوده اند، مانند تراکیه، مقدونیه، اپیر، تسالی، پلوپونز،
یونان قدیم: یونان کنونی از نظر جغرافیایی با یونان قدیم فرق دارد و خیلی کوچکتر و محدودتر از آن است، کلمه یونان که در السنۀ شرقی مشهور شده از کلمه یونیه که به قسمتی از سواحل آسیای صغیر به خصوص حدود ازمیر اطلاق می شده گرفته شده و نسبت آن به شخصی به نام یونان از اولاد یافث بن نوح توهمی بیش نیست، یونان از نظر تمدن و معارف و ترقیات فکری و معنوی تاریخ درخشانی دارد، گرچه مصریان و هندیان و کلدانیان و دیگر ملتهای مشرق زمین پیش از یونان به دایرۀ تمدن گام نهاده اند، ولی تمدن آنان هریک در جهت خاصی سیر کرده و شکل جامع و کاملی مانند تمدن یونان نداشته است و در هر حال یونان به تمدن باستان جهان کمک شایانی کرده است، در یونان شاعران و فیلسوفان و متفکران و دانشمندان بزرگی به عرصۀ ظهور رسیده اند، حکومتهای یونان باستان اغلب به زدوخورد مشغول بودند و مشهورترین وقایع باستانی آن عبارت است از: 1- جنگ تروا، که مشتمل است بر وقایع باستانی مخلوط باافسانه و اساطیر، 2- جنگ با ایران، 3- جنگ با پلوپونی، در موقعی که کیخسرو جهانگشای مشهور ایران اکثر جهات آسیا را به تصرف خود درآورد به کوچگاههای یونانی واقع در سواحل آناطولی نیز استیلا یافت و بعدها نیز چند تن از پادشاهان ایران به یونان لشکرکشی کردند که هرودت و دیگر مورخان یونانی از پیروزی و شجاعت یونانیان و شکست ایرانیان به مبالغه و غرور یاد می کنند، ولی توکیدید که محقق ترین آنان است، مبالغه و اغراق آنان را یادآور می شود، تمدن یونان در قرن پنجم پیش از میلاد به اوج ترقی و کمال رسید، سقراط و شاگردش افلاطون با شاگرد خود ارسطو شالودۀ محکم علوم و فنون یونانی را ریختند، بعدها با نیرومند شدن مقدونیه فیلیپ پادشاه مقدونیه یونان را به ضعف و زبونی دچار ساخت و پسرش اسکندر تمام این سرزمین را تصرف کرد و در همان روزگار یعنی سیصد و چند سال قبل از میلاد استقلال کشور یونان از دست رفت، ولی با این همه زبان یونانی همچنان زبان نگارش و ادب بودو از این رو تمدن یونان محو نشد و در حملۀ رومیان نیز که یونان به صورت ایالتی از روم درآمد باز در بنای زبان و تمدن یونان خللی وارد نگردید، ولی پس از ظهور دین مسیح تعصب قشریون مذهبی ضربۀ مهلکی بر تمدن یونان زد، اما با ظهور اسلام مسلمانان روشنفکر بی تعصب به ترجمه و تحقیق و استفاده از آثار ارزندۀ علمی وفکری یونان همت گماشتند، با ظهور دولت عثمانی یونان جزء کشورهای عثمانی درآمد،
یونان جدید: تاریخ جدید یونان از زمانی آغاز می شود که از دولت عثمانی جدا شده و استقلال یافت (1830 میلادی) و کشور سلطنتی اعلام شد، به دنبال جنگ جهانی دوم در 1945 جنگ داخلی در یونان شروع شد و تا 1949ادامه داشت، در 1967 میلادی کودتای نظامی که ژرژ پاپادوپولوس در آن اثر عمده ای داشت بدون خونریزی درگرفت، کنستانتین پادشاه یونان تصمیم گرفت که دولت کودتایی را براندازد (دسامبر 1967) ولی موفق نشد و به رم رفت و پاپادوپولوس خود منصب نخست وزیری یافت و برای بازگرداندن پادشاه و آشتی میان او و دولت مذاکراتی به عمل آورد، سپس طرح قانون اساسی جدیدی ریخت و نسخه ای از آن را برای پادشاه فرستاد و بالاخره همین قانون با متمم هایی از تصویب مجلس یونان گذشت، پاپادوپولوس در سال 1973 میلادی با انجام رفراندومی رژیم جمهوری در یونان برقرار کرد و خود رئیس جمهوری شد، ولی به فاصله کوتاهی (در سال 1973) در نتیجۀ کودتایی که از طرف برخی از نظامیان مخالف صورت گرفت سرنگون شد، در سال 1974 میلادی غیرنظامیان قدرت را از نظامیان گرفتند و کنستانتین کارامانلیس نخست وزیر برای انتخاب یکی از دو رژیم سلطنتی یا جمهوری رفراندومی صورت داد و در آن اکثریت ملت جمهوری را برگزیدند و بدین ترتیب رژیم جمهوری دراین کشور برقرار گردید،
اینک شواهد کلمه یونان که به مفهوم باستانی آن برمی گردد: ... با یکدیگر مشغول شوند و به روم و یونان نپردازند، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91)،
مرکب دین که زادۀ عرب است
داغ یونانش بر کفل منهید،
خاقانی،
فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزد
نفی این مذهب یونان به خراسان یابم،
خاقانی،
متاع من که خرد در دیار فضل وادب ؟
حکیم راه نشین را چه وقع در یونان،
سعدی،
- اهل یونان، مردم یونان، یونانیان:
معنی نه و نقش ریش و دستار
حکمت نه و دین اهل یونان،
خاقانی،
- حکمت یونان (یونانیان)، فلسفۀ یونان، فلسفه ای که علما و دانشمندان یونان مانند سقراط و افلاطون و ارسطو بنیان گذار آن بوده اند:
بازی ست پیش حکمت یونانم
زیرا که ترجمان طواسینم،
ناصرخسرو،
ما را برون ز حکمت یونانیان چو هست
تقلید مکّیان و قیاسات کوفیان،
انوری،
- مذهب یونان، مکتب یونان، فلسفۀ علما و دانشمندان قدیم یونان مانند سقراط و افلاطون و ارسطو:
فلسفی فلسی و یونان همه یونی ارزد
نفی این مذهب یونان به خراسان یابم،
خاقانی،
و رجوع به ترکیب حکمت یونان شود،
- یونان دیار، دیار یونان، سرزمین یونان:
عروس گرانمایه را نیز کار
برآراست تا شد به یونان دیار،
نظامی،
- یونان گروه، گروه یونان، قوم یونانی:
سر فیلسوفان یونان گروه
جواهر چنین آرد از کان کوه،
نظامی،
- یونان نشینان، ساکنان یونان، ملت یونان، مردمی که در کشور یونان سکونت گزیده اند:
که یونان نشینان آن روزگار
سوی زهد بودند آموزگار،
نظامی
دهی است میان بردعه و بیلقان، (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)، جایی است در هفت فرسخی بردعه و بیلقان، (از معجم البلدان)
نام دهی به بعلبک، (منتهی الارب)، از دیه های بعلبک است، (از معجم البلدان)، نام قریه ای نزدیک بعلبک، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام قومی که در جنوب اروپا در شبه جزیره یونانستان ساکنند، خود مردم به خود هلانی گویند، ایرانیان این اسم را از نام یکی از قبایل آنها که یونی ها باشد گرفته و به تمام مملکت و مردم اطلاق کردند، (از فرهنگ لغات شاهنامه ص 271)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
نام شاعر هجاگوی لاتینی. مولد آکینوم در حدود سال 42 و وفات بسال 125 م
لغت نامه دهخدا
یونان، یونس نبی، نام کتابی از تورات، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
میوۀ درخت داز، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: کون، بن + آل، حرف نسبت، در اصطلاح بنایی، بن برون سوی دیواری، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان زاوه رود بخش رزاب شهرستان سنندج، واقع در 27000گزی جنوب خاوری رزاب و4000گزی پالنگان، با 200 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
روزنامه و در زبان فارسی غالباً به مجلاتی که در آن صور متنوع و اشکال مختلف البسه رسم شده و در خیاطی بکار است اطلاق می شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام قلعه ای است به حدود کردوان از ناحیت شروان (به اران) که خزینه و خواستۀ شروانشاه بدانجا بوده است. (از حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
مجلاتی که در آن صور متنوع و اشکال مختلف البسه و لباس رسم شده و در خیاطی بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژورنال
تصویر ژورنال
((ژُ))
روزنامه، مجله مخصوص مد لباس
فرهنگ فارسی معین
روزنامه، مجله، مجله مد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جوانان
فرهنگ گویش مازندرانی