نام سورۀ دهم از قرآن مجید، پیش از سورۀ هود و پس از سورۀ توبه. و خود دارای 109 آیه است و در مکه نازل شده و با این آیه آغاز می شود: الّر تلک آیات الکتاب الحکیم. (یادداشت مؤلف)
نام سورۀ دهم از قرآن مجید، پیش از سورۀ هود و پس از سورۀ توبه. و خود دارای 109 آیه است و در مکه نازل شده و با این آیه آغاز می شود: الَّر تلک آیات الکتاب الحکیم. (یادداشت مؤلف)
ابن عبدالاعلی بن موسی بن میسره، الصدفی، مکنی به ابوموسی. یکی ازاعاظم فقیهان شافعی و از اصحاب امام شافعی و از اهالی مصر بوده، فقه و حدیث و دیگر علوم را از امام شافعی فراگرفته و از وی روایت کرده است. در علم قرائت نیز متبحر بوده است. یونس به سال 170 هجری قمری متولد شد و به سال 264 هجری قمری درگذشت. و رجوع به تاریخ ابن خلکان ج 2 صص 605-606 و اعلام زرکلی (یونس صدفی) شود غیثاوی. خطیب جامع جدید به دمشق. او راست: رساله فی القهوه و تحریمها. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یونس بن عبدالوهاب... شود
ابن عبدالاعلی بن موسی بن میسره، الصدفی، مکنی به ابوموسی. یکی ازاعاظم فقیهان شافعی و از اصحاب امام شافعی و از اهالی مصر بوده، فقه و حدیث و دیگر علوم را از امام شافعی فراگرفته و از وی روایت کرده است. در علم قرائت نیز متبحر بوده است. یونس به سال 170 هجری قمری متولد شد و به سال 264 هجری قمری درگذشت. و رجوع به تاریخ ابن خلکان ج 2 صص 605-606 و اعلام زرکلی (یونس صدفی) شود غیثاوی. خطیب جامع جدید به دمشق. او راست: رساله فی القهوه و تحریمها. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یونس بن عبدالوهاب... شود
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، واقع در 24000گزی جنوب شهر ملایر، کنار خاوری راه شوسۀ ملایر به بروجرد. سکنۀ آن 593 تن. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). نام محلی کنار راه ملایر و بروجرد، میان سامن و چوقانی، در 404هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف)
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، واقع در 24000گزی جنوب شهر ملایر، کنار خاوری راه شوسۀ ملایر به بروجرد. سکنۀ آن 593 تن. آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). نام محلی کنار راه ملایر و بروجرد، میان سامن و چوقانی، در 404هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف)
انس دهنده، انس گرفته. خوگاره. خوگر. (ناظم الاطباء). همراز. (مهذب الاسماء). انیس. مأنوس. همنفس. رفیق. انس. (یادداشت مؤلف). همدم. (غیاث) (آنندراج). آرام دهنده. (آنندراج) (غیاث) (دهار). شادکننده. (دهار) : می بر کف من نه که طرب را سبب این است آرام من و مونس من روز و شب این است. منوچهری. خواندن قرآن و زهد و علم و عمل مونس جانند هر چهار مرا. ناصرخسرو. با دل رنجور در این تنگ جای مونس من حب رسول است و آل. ناصرخسرو. مونس جان و دل من چیست تسبیح و قران خاک پای خاطر من چیست اشعار و خطب. ناصرخسرو. هرچیز که در هر دو جهان بستۀ آنی آن است تو را در دو جهان مونس و معبود. ناصرخسرو. مونس من همه ستاره بود قاصد من همه صبا باشد. مسعودسعد. مونسم شمع و هر دو تن گریان من ز هجر بت آن ز مهر لگن. مسعودسعد. آباد بر آن شاه که دارد چو تو مونس آباد بر آن شهر که دارد چو تو داور. امیرمعزی. ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم. نظامی. عدل تو قندیل شب افروز تست مونس فردای تو امروز تست. نظامی. ای غمت روز و شب به تنهایی مونس عاشقان سودایی. عطار. وقت است خوش آن را که بود ذکر تو مونس ور خود بود اندر شکم حوت چو یونس. سعدی (گلستان). ای مرهم جان و مونس جانم چندین به مفارقت مرنجانم. سعدی. از من جدا مشو که توام نور دیده ای آرام جان و مونس قلب رمیده ای. حافظ. - انیس و مونس شدن، همدم و همراز شدن. همنفس و همنشین گشتن: ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیدۀ ما را انیس و مونس شد. حافظ. - مونس آمدن، مونس شدن. همدم و همنفس گشتن: چو تنها بوی گریه ات مونس آید به ویران درون جغد مسعود باشد. ناصرخسرو. و رجوع به ترکیب مونس شدن شود. - مونس شدن، همدم گشتن. همنفس شدن. خوگر و انیس گشتن: گربه دست عالم آید زین عمل بیرون رود کز فواید در وظایف مونس دانا شود. ناصرخسرو. تنها همه شب من و چراغی مونس شده تا به گاه روزم. خاقانی. مونس خسرو شده دستور و بس خسرو و دستور و دگر هیچکس. نظامی
انس دهنده، انس گرفته. خوگاره. خوگر. (ناظم الاطباء). همراز. (مهذب الاسماء). انیس. مأنوس. همنفس. رفیق. اَنِس. (یادداشت مؤلف). همدم. (غیاث) (آنندراج). آرام دهنده. (آنندراج) (غیاث) (دهار). شادکننده. (دهار) : می بر کف من نه که طرب را سبب این است آرام من و مونس من روز و شب این است. منوچهری. خواندن قرآن و زهد و علم و عمل مونس جانند هر چهار مرا. ناصرخسرو. با دل رنجور در این تنگ جای مونس من حب رسول است و آل. ناصرخسرو. مونس جان و دل من چیست تسبیح و قران خاک پای خاطر من چیست اشعار و خطب. ناصرخسرو. هرچیز که در هر دو جهان بستۀ آنی آن است تو را در دو جهان مونس و معبود. ناصرخسرو. مونس من همه ستاره بود قاصد من همه صبا باشد. مسعودسعد. مونسم شمع و هر دو تن گریان من ز هجر بت آن ز مهر لگن. مسعودسعد. آباد بر آن شاه که دارد چو تو مونس آباد بر آن شهر که دارد چو تو داور. امیرمعزی. ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم. نظامی. عدل تو قندیل شب افروز تست مونس فردای تو امروز تست. نظامی. ای غمت روز و شب به تنهایی مونس عاشقان سودایی. عطار. وقت است خوش آن را که بود ذکر تو مونس ور خود بود اندر شکم حوت چو یونس. سعدی (گلستان). ای مرهم جان و مونس جانم چندین به مفارقت مرنجانم. سعدی. از من جدا مشو که توام نور دیده ای آرام جان و مونس قلب رمیده ای. حافظ. - انیس و مونس شدن، همدم و همراز شدن. همنفس و همنشین گشتن: ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیدۀ ما را انیس و مونس شد. حافظ. - مونس آمدن، مونس شدن. همدم و همنفس گشتن: چو تنها بوی گریه ات مونس آید به ویران درون جغد مسعود باشد. ناصرخسرو. و رجوع به ترکیب مونس شدن شود. - مونس شدن، همدم گشتن. همنفس شدن. خوگر و انیس گشتن: گربه دست عالم آید زین عمل بیرون رود کز فواید در وظایف مونس دانا شود. ناصرخسرو. تنها همه شب من و چراغی مونس شده تا به گاه روزم. خاقانی. مونس خسرو شده دستور و بس خسرو و دستور و دگر هیچکس. نظامی
مونس الاستاد، مونس خادم، مونس المظفر، امیرالامرای دربار عباسیان معاصر مقتدر باﷲ و القاهر باﷲ بود و القاهر باﷲ به کمک او و ابویعقوب اسحاق نوبختی به خلافت نشست و به دست خود قاهربه قتل رسید. مونس سری بس بزرگ داشت چون مغزش را درآورند شش رطل بغدادی بود. (از تاریخ گزیده صص 340-343). رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 373 و 374 و فهرست خاندان نوبختی و حبیب السیر چ خیام فهرست ج 2 شود
مونس الاستاد، مونس خادم، مونس المظفر، امیرالامرای دربار عباسیان معاصر مقتدر باﷲ و القاهر باﷲ بود و القاهر باﷲ به کمک او و ابویعقوب اسحاق نوبختی به خلافت نشست و به دست خود قاهربه قتل رسید. مونس سری بس بزرگ داشت چون مغزش را درآورند شش رطل بغدادی بود. (از تاریخ گزیده صص 340-343). رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 373 و 374 و فهرست خاندان نوبختی و حبیب السیر چ خیام فهرست ج 2 شود
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 34هزارگزی جنوب اهواز با 400 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن ماشین رو است. ساکنان از طایفۀ هوشیمه هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 34هزارگزی جنوب اهواز با 400 تن سکنه. آب آن از چاه و راه آن ماشین رو است. ساکنان از طایفۀ هوشیمه هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
ابن عبدالله مولی الزبیر بن عوام، مکنی به ابوموسی، تابعی و محدث است و از ام الدرداء روایت کند و ابوصخر حمید بن زیاد از او روایت دارد. (یادداشت مؤلف). در تاریخ اسلام، برخی از بزرگ ترین محدثان از طبقه تابعین بوده اند، یعنی کسانی که پیامبر اسلام را ندیدند اما از صحابه حدیث آموختند. این افراد، واسطه های اصلی انتقال سنت نبوی به نسل های بعدی بودند و با دقت و تقوایی بی نظیر، احادیث پیامبر را حفظ و روایت کردند. ترکیب تابعی و محدث، نشانگر اصالت و اعتبار روایت های نقل شده توسط این گروه است.
ابن عبدالله مولی الزبیر بن عوام، مکنی به ابوموسی، تابعی و محدث است و از ام الدرداء روایت کند و ابوصخر حمید بن زیاد از او روایت دارد. (یادداشت مؤلف). در تاریخ اسلام، برخی از بزرگ ترین محدثان از طبقه تابعین بوده اند، یعنی کسانی که پیامبر اسلام را ندیدند اما از صحابه حدیث آموختند. این افراد، واسطه های اصلی انتقال سنت نبوی به نسل های بعدی بودند و با دقت و تقوایی بی نظیر، احادیث پیامبر را حفظ و روایت کردند. ترکیب تابعی و محدث، نشانگر اصالت و اعتبار روایت های نقل شده توسط این گروه است.
کارل گوستاو، روانکاو و روانشناس سویسی (1875-1961 میلادی)، مؤسس مکتب روانشناسی تحلیلی که شاخه ای از روانکاوی فرویدی است، نخست در دانشگاه بال پزشکی خواند و سپس به روان پزشکی روی آورد، در سال 1907 میلادی فروید را ملاقات کرد و چند سال همکاری نزدیک با او داشت و یکی از پیروان استوار او گردید، وی در کتاب ’روانشناسی تحلیلی’ خویش ضمیر ناهشیار (ضمیر نابخرد) را به دو کایه یا دو طبقه تقسیم کرد، طبقۀ تقریباً سطحی تر را منشاء ’لیبیدو’ و جلوه گاه نقشه های سادۀ نیروی محرک زندگی دانست و طبقۀ دوم یا طبقۀ عمیق تر را سرچشمۀ نیروی مربوط به دوران باستان و قرنهای اولیۀ جهان و ’ضمیر ناهشیار جمعی’ نژاد آدمی معرفی کرد، یونگ فرضیه ها و روشهای رقیبانش را محدود و ناقص می دانست و می گفت: آنها جز توضیح تعبیرهای کم ارجی از اخلاق و امیال بشر، که عالی ترین رؤیاها واحکام آدمی را به رمزها و علائم جنسی تنزل می دهد و روح بشر را با عدم قرین می سازد، چیزی نیست، او خود فرضیه های دیگری را پدید آورد و دامنۀ آنها را به مرزهای آفرینش و همبستگی آدمی با آفریدگار جهان پیوست آرتور، دانشمند کشاورزی انگلیسی، وی به سال 1741 میلادی در لندن به دنیا آمد و به سال 1820 میلادی درگذشت، در سال 1792 میلادی به فرانسه سفری کرد که بسیار سودمند بود، (از لاروس) بریگام، (1801-1877 میلادی)، دومین رئیس مرمن ها که فرقه ای از مسیحیان امریکا هستند که به نام ’کلیسائیان قدیسیان آخرین روز’ نیز نامیده می شوند
کارل گوستاو، روانکاو و روانشناس سویسی (1875-1961 میلادی)، مؤسس مکتب روانشناسی تحلیلی که شاخه ای از روانکاوی فرویدی است، نخست در دانشگاه بال پزشکی خواند و سپس به روان پزشکی روی آورد، در سال 1907 میلادی فروید را ملاقات کرد و چند سال همکاری نزدیک با او داشت و یکی از پیروان استوار او گردید، وی در کتاب ’روانشناسی تحلیلی’ خویش ضمیر ناهشیار (ضمیر نابخرد) را به دو کایه یا دو طبقه تقسیم کرد، طبقۀ تقریباً سطحی تر را منشاء ’لیبیدو’ و جلوه گاه نقشه های سادۀ نیروی محرک زندگی دانست و طبقۀ دوم یا طبقۀ عمیق تر را سرچشمۀ نیروی مربوط به دوران باستان و قرنهای اولیۀ جهان و ’ضمیر ناهشیار جمعی’ نژاد آدمی معرفی کرد، یونگ فرضیه ها و روشهای رقیبانش را محدود و ناقص می دانست و می گفت: آنها جز توضیح تعبیرهای کم ارجی از اخلاق و امیال بشر، که عالی ترین رؤیاها واحکام آدمی را به رمزها و علائم جنسی تنزل می دهد و روح بشر را با عدم قرین می سازد، چیزی نیست، او خود فرضیه های دیگری را پدید آورد و دامنۀ آنها را به مرزهای آفرینش و همبستگی آدمی با آفریدگار جهان پیوست آرتور، دانشمند کشاورزی انگلیسی، وی به سال 1741 میلادی در لندن به دنیا آمد و به سال 1820 میلادی درگذشت، در سال 1792 میلادی به فرانسه سفری کرد که بسیار سودمند بود، (از لاروس) بریگام، (1801-1877 میلادی)، دومین رئیس مرمن ها که فرقه ای از مسیحیان امریکا هستند که به نام ’کلیسائیان قدیسیان آخرین روز’ نیز نامیده می شوند
کشور جمهوری تونس که به افریقای شمالی و بر کرانۀ دریای مدیترانه قرار دارد. پایتخت آن شهر تونس و وسعت خاکش 156000 کیلومترمربع است. شهرهای عمده این کشور سفاکس، بیزرت گابس، که روآن، و سوس می باشند و 3400000 تن سکنه دارد. این کشور از شمال و مشرق به دریای مدیترانه و جنوب شرقی به لیبی و جنوب غربی و مغرب به کشور الجزائر محدود است. قسمت شمالی این کشور کوهستانی و در سلسلۀ جبال اطلس قرار دارد. این منطقه که از دره های سرسبز و خرم تشکیل یافته است چه از جهت کشاورزی و چه از جهت منابع زیرزمینی سرشار از ثروت است. نواحی جنوبی آن دشت و قسمتی از صحرای افریقا را تشکیل میدهد که قسمت اعظم آن بر اثر مجاورت با دریای مدیترانه آبادان وسرسبز است. این کشور یکی از مراکز فلاحتی و محصول عمده آن گندم و جو و انگور و خرما و زیتون است و منابع زیرزمینی آن حائز کمال اهمیت است و مهمترین محصول آن فسفات، آهن، سرب، روی و منگنز است. سرزمین تونس در حدود قرن یازدهم تا هفتم پیش از میلاد مسیح در تصرّف فنیقی ها درآمد و سپس به کارتاژ منضم شد و با رومیها رقابت داشت آنگاه در سال 146 قبل از میلاد مغلوب گردید و سپس در قرن پنجم میلادی در تصرف وندل ها که از اقوام قدیمی ژرمن بودند درآمد و در قرن هفتم میلادی بوسیلۀ قوم عرب اشغال گردید و در سال 1574 میلادی جزو امپراتوری دولت عثمانی درآمد و در سال 1881 میلادی در تحت حمایت دولت فرانسه قرار گرفت و چون در جنگ دوم جهانی با متفقین همکاری قابل ستایشی معمول داشت. پس از پایان جنگ مقدمات استقلال این کشور فراهم گردید و در سال 1954 میلادی استقلال داخلی یافت و در سال 1955 میلادی مستقل گردید ودر سال 1957م. به رهبری حبیب بورقیبه رژیم جمهوری در این کشور استقرار یافت. (از لاروس). رجوع به فرهنگ فارسی معین ج 5 و معجم البلدان و ناظم الاطباء شود تختگاه بلاد افریقیه که از ویرانی مدینۀ قرطاجنه آباد گردید. (منتهی الارب). نام باستانی آن ترسوس بوده. (دمشقی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). شهر و ناحیتی به شمال افریقیه میان جد و سوسه. (از ابن بطوطه از یادداشت ایضاً). پایتخت کشور تونس که در منتهی الیه خلیج تونس در دریای مدیترانه واقع است و 410000 تن سکنه دارد. (از لاروس). شهری است از ناحیت مغرب بر کران دریا و نخستین شهری است که برابر اندلس است. (حدود العالم). رجوع به طرسوس و الحلل السندسیه و عیون الانباء و نزهه القلوب و شدالازار و قاموس الاعلام ترکی و مادۀ بعد شود
کشور جمهوری تونس که به افریقای شمالی و بر کرانۀ دریای مدیترانه قرار دارد. پایتخت آن شهر تونس و وسعت خاکش 156000 کیلومترمربع است. شهرهای عمده این کشور سفاکس، بیزرت گابس، که روآن، و سوس می باشند و 3400000 تن سکنه دارد. این کشور از شمال و مشرق به دریای مدیترانه و جنوب شرقی به لیبی و جنوب غربی و مغرب به کشور الجزائر محدود است. قسمت شمالی این کشور کوهستانی و در سلسلۀ جبال اطلس قرار دارد. این منطقه که از دره های سرسبز و خرم تشکیل یافته است چه از جهت کشاورزی و چه از جهت منابع زیرزمینی سرشار از ثروت است. نواحی جنوبی آن دشت و قسمتی از صحرای افریقا را تشکیل میدهد که قسمت اعظم آن بر اثر مجاورت با دریای مدیترانه آبادان وسرسبز است. این کشور یکی از مراکز فلاحتی و محصول عمده آن گندم و جو و انگور و خرما و زیتون است و منابع زیرزمینی آن حائز کمال اهمیت است و مهمترین محصول آن فسفات، آهن، سرب، روی و منگنز است. سرزمین تونس در حدود قرن یازدهم تا هفتم پیش از میلاد مسیح در تصرّف فنیقی ها درآمد و سپس به کارتاژ منضم شد و با رومیها رقابت داشت آنگاه در سال 146 قبل از میلاد مغلوب گردید و سپس در قرن پنجم میلادی در تصرف وندل ها که از اقوام قدیمی ژرمن بودند درآمد و در قرن هفتم میلادی بوسیلۀ قوم عرب اشغال گردید و در سال 1574 میلادی جزو امپراتوری دولت عثمانی درآمد و در سال 1881 میلادی در تحت حمایت دولت فرانسه قرار گرفت و چون در جنگ دوم جهانی با متفقین همکاری قابل ستایشی معمول داشت. پس از پایان جنگ مقدمات استقلال این کشور فراهم گردید و در سال 1954 میلادی استقلال داخلی یافت و در سال 1955 میلادی مستقل گردید ودر سال 1957م. به رهبری حبیب بورقیبه رژیم جمهوری در این کشور استقرار یافت. (از لاروس). رجوع به فرهنگ فارسی معین ج 5 و معجم البلدان و ناظم الاطباء شود تختگاه بلاد افریقیه که از ویرانی مدینۀ قرطاجنه آباد گردید. (منتهی الارب). نام باستانی آن ترسوس بوده. (دمشقی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). شهر و ناحیتی به شمال افریقیه میان جد و سوسه. (از ابن بطوطه از یادداشت ایضاً). پایتخت کشور تونس که در منتهی الیه خلیج تونس در دریای مدیترانه واقع است و 410000 تن سکنه دارد. (از لاروس). شهری است از ناحیت مغرب بر کران دریا و نخستین شهری است که برابر اندلس است. (حدود العالم). رجوع به طرسوس و الحلل السندسیه و عیون الانباء و نزهه القلوب و شدالازار و قاموس الاعلام ترکی و مادۀ بعد شود
آنکه کسی بر وی ستم کردن نتواند و اگر جایی استاده باشدکسی او را جنبانیدن و از جای دور کردن نتواند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
آنکه کسی بر وی ستم کردن نتواند و اگر جایی استاده باشدکسی او را جنبانیدن و از جای دور کردن نتواند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
دهی است از دهستان لب کویر بخش بجستان شهرستان گناباد، واقع در 39000گزی شمال خاوری بجستان، با 498 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. مزرعۀ علی آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان لب کویر بخش بجستان شهرستان گناباد، واقع در 39000گزی شمال خاوری بجستان، با 498 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. مزرعۀ علی آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)