جدول جو
جدول جو

معنی یوغور - جستجوی لغت در جدول جو

یوغور
(یُ غُرْ)
یغور. (یادداشت مؤلف). زمخت و ضخم و ناهموار. و رجوع به یغور شود
لغت نامه دهخدا
یوغور
ستبیر و عظیم الجثه (از لحاظ تشبیه به خمیرورآمده)
تصویری از یوغور
تصویر یوغور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوغور
تصویر اوغور
اغر، یمن، شگون، فال نیک، خیر و برکت، عزم سفر
فرهنگ فارسی عمید
(اُ غُرْ)
شگون و فال نیک.
- اوغور بخیر، مسافر را گویند، یعنی سفر خجسته و نیک عاقبت باد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یُ قُرْ)
یوغور. یغور. گنده. بزرگ. گردن کلفت. زمخت. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یغور شود
لغت نامه دهخدا
(یُ)
یغر. از مصدر یغورماق (خمیر کردن) ترکی. در تداول عامه، ستبر و عظیم الجثه (از لحاظ تشبیه به خمیر ورآمده). و رجوع به یغر شود
لغت نامه دهخدا
ترکی خوشی فراوانی شگون (گویش گیلکی) سمت و مقصدی باشد که بان طرف رو کنند، برکت سعادت. یا اوغور بخیر. سفر بخیر، یا بد اوغور. بدیمن
فرهنگ لغت هوشیار
از یوغور ماق: ترکی زمخت نا هنجار ستبر گنده ستبیر و عظیم الجثه (از لحاظ تشبیه به خمیرورآمده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یوغور ماق
تصویر یوغور ماق
ترکی خازاندن (خمیر کردن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یغور
تصویر یغور
((یُ))
بزرگ، درشت، بدشکل
فرهنگ فارسی معین