ظاهراً نام مردی است و یویّیّون از اهل ساوه بدو منسوبند و از جملۀ آنان است نصر بن احمد الیویی که حافظ ابوطاهر السلفی بعضی اناشید از وی روایت کند. (یادداشت مؤلف). رجوع به تاج العروس چ مصر ج 10 ص 421 شود
ظاهراً نام مردی است و یویّیّون از اهل ساوه بدو منسوبند و از جملۀ آنان است نصر بن احمد الیویی که حافظ ابوطاهر السلفی بعضی اناشید از وی روایت کند. (یادداشت مؤلف). رجوع به تاج العروس چ مصر ج 10 ص 421 شود
لقب علی بن ابی طالب علیه السلام. (آنندراج) : منم بندۀ اهل بیت نبی ستایندۀ خاک پای وصی. فردوسی. اگر خلد خواهی به دیگر سرای به نزد نبی و وصی گیر جای. فردوسی لقب حضرت شیث پیغمبر علیه السلام. (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء)
لقب علی بن ابی طالب علیه السلام. (آنندراج) : منم بندۀ اهل بیت نبی ستایندۀ خاک پای وصی. فردوسی. اگر خلد خواهی به دیگر سرای به نزد نبی و وصی گیر جای. فردوسی لقب حضرت شیث پیغمبر علیه السلام. (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء)
دهی است از دیه های نخشب در ماوراءالنهر. و منسوب بدان را یوذوی گویند. از این دیه است ابواسحاق ابراهیم یوذوی که از محدثان بود و به سال 447 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
دهی است از دیه های نخشب در ماوراءالنهر. و منسوب بدان را یوذوی گویند. از این دیه است ابواسحاق ابراهیم یوذوی که از محدثان بود و به سال 447 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
شیخ امام ابوعلی نورالدین حسن بن مسعود یوسی مراکشی، متوفای 1102 هجری قمری دانشمندی محقق و پرهیزگاری باعمل بود و تألیفاتی پرارج دارد، از آن جمله است: 1- شرح قصیده الدالیه، 2- قانون احکام العلم و احکام العالم و احکام المتعلم، 3- القانون، 4- محاضرات الیوس (یا کتاب المحاضرات)، 5- مشرب العام و الخاص من کلمه الاخلاص، 6- نیل الامانی من شرح التهانی، (از معجم المطبوعات مصر)
شیخ امام ابوعلی نورالدین حسن بن مسعود یوسی مراکشی، متوفای 1102 هجری قمری دانشمندی محقق و پرهیزگاری باعمل بود و تألیفاتی پرارج دارد، از آن جمله است: 1- شرح قصیده الدالیه، 2- قانون احکام العلم و احکام العالم و احکام المتعلم، 3- القانون، 4- محاضرات الیوس (یا کتاب المحاضرات)، 5- مشرب العام و الخاص من کلمه الاخلاص، 6- نیل الامانی من شرح التهانی، (از معجم المطبوعات مصر)
نام یکی از بلاد سودان، ابن بطوطه گوید: رود نیل از شهر کارنجو به سوی کابره فرومی رود ... و از آنجا به یوفی و آن از بزرگترین بلاد سودان و سلطان آن از اعظم سلاطین آن کشور است و بدین شهر بجز مردم سپیدپوست داخل نمی شود زیرا آنها بجز سفیدپوستان را پیش از رسیدن به شهر می کشند، (از ترجمه رحله ابن بطوطه صص 712 - 713)
نام یکی از بلاد سودان، ابن بطوطه گوید: رود نیل از شهر کارنجو به سوی کابره فرومی رود ... و از آنجا به یوفی و آن از بزرگترین بلاد سودان و سلطان آن از اعظم سلاطین آن کشور است و بدین شهر بجز مردم سپیدپوست داخل نمی شود زیرا آنها بجز سفیدپوستان را پیش از رسیدن به شهر می کشند، (از ترجمه رحله ابن بطوطه صص 712 - 713)
وصیت کرده شده. (ناظم الاطباء). - موصی الیه، موصی له. وصی. (یادداشت لغت نامه). رجوع به ترکیب موصی له شود. - موصی به، ترکه و هرچیز که درباره آن وصیت کرده باشند. (ناظم الاطباء). آنچه مورد وصیت است و آن هر امری است که عادتاً قابل مالکیت باشد وقابل نقل از مالکی به مالکی دیگر باشد. (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سیدجعفر سجادی). آنچه را که بدان وصیت کرده باشند کسی را یا امری را. (یادداشت مؤلف) : مورد وصیت ’موصی به’... نامیده می شود. (مادۀ 826 قانون مدنی). - موصی له، آنکه موصی (وصیت کننده) برای او وصیت کرده است. آنکه در حق وی وصیت شده است. (یادداشت مؤلف). کسی که برای او وصیت شده است و شرط است که در حال وصیت موجود باشد ولو آنکه حمل باشد. (از فرهنگ علوم تألیف سیدجعفر سجادی) : وصیت کننده، ’موصی’، کسی که وصیت تملیکی بنفع او شده است، ’موصی له’. مورد وصیت، ’موصی به’. و کسی که به موجب وصیت عهدی ولی بر مورد ثلث یا بر صغیر قرار داده می شود ’وصی’ نامیده می شود. (مادۀ 826 قانون مدنی). تملیک به موجب وصیت محقق نمی شود مگر با قبول ’موصی له’ پس از فوت موصی. (مادۀ 827 قانون مدنی). هرگاه موصی له غیرمحصور باشد مثل اینکه وصیت برای فقرا یا امور عام المنفعه شود قبول شرط نیست. (مادۀ 828). قبولی موصی له قبل از فوت موصی مؤثر نیست و موصی می تواند از وصیت خود رجوع کند حتی در صورتی که موصی له ’موصی به’ را قبض کرده باشد. (مادۀ 829). نسبت به موصی له رد یا قبول وصیت بعد از فوت موصی معتبر است بنابراین اگر موصی له قبل از فوت موصی وصیت را رد کرده باشد بعد از فوت می تواند آن را قبول کند و اگر بعد از فوت آن را قبول و ’موصی به’ را قبض کرد دیگر نمی تواند رد کند... (مادۀ 830). اگر موصی له صغیر یا مجنون باشد رد یا قبول وصیت با ولی خواهد بود. (مادۀ 831). موصی له میتواند وصیت را نسبت به قسمتی از ’موصی به’ قبول کند. (مادۀ 832). ورثۀ موصی نمیتواند در موصی به تصرف کند مادام که موصی له رد یا قبول خود را اعلام نکرده است. اگر تأخیر این اعلام موجب تضرر ورثه باشد حاکم موصی له را مجبور میکند که تصمیم خود را معین نماید. (ماده 833)
وصیت کرده شده. (ناظم الاطباء). - موصی الیه، موصی له. وصی. (یادداشت لغت نامه). رجوع به ترکیب موصی له شود. - موصی به، ترکه و هرچیز که درباره آن وصیت کرده باشند. (ناظم الاطباء). آنچه مورد وصیت است و آن هر امری است که عادتاً قابل مالکیت باشد وقابل نقل از مالکی به مالکی دیگر باشد. (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سیدجعفر سجادی). آنچه را که بدان وصیت کرده باشند کسی را یا امری را. (یادداشت مؤلف) : مورد وصیت ’موصی به’... نامیده می شود. (مادۀ 826 قانون مدنی). - موصی له، آنکه موصی (وصیت کننده) برای او وصیت کرده است. آنکه در حق وی وصیت شده است. (یادداشت مؤلف). کسی که برای او وصیت شده است و شرط است که در حال وصیت موجود باشد ولو آنکه حمل باشد. (از فرهنگ علوم تألیف سیدجعفر سجادی) : وصیت کننده، ’موصی’، کسی که وصیت تملیکی بنفع او شده است، ’موصی له’. مورد وصیت، ’موصی به’. و کسی که به موجب وصیت عهدی ولی بر مورد ثلث یا بر صغیر قرار داده می شود ’وصی’ نامیده می شود. (مادۀ 826 قانون مدنی). تملیک به موجب وصیت محقق نمی شود مگر با قبول ’موصی له’ پس از فوت موصی. (مادۀ 827 قانون مدنی). هرگاه موصی له غیرمحصور باشد مثل اینکه وصیت برای فقرا یا امور عام المنفعه شود قبول شرط نیست. (مادۀ 828). قبولی موصی له قبل از فوت موصی مؤثر نیست و موصی می تواند از وصیت خود رجوع کند حتی در صورتی که موصی له ’موصی به’ را قبض کرده باشد. (مادۀ 829). نسبت به موصی له رد یا قبول وصیت بعد از فوت موصی معتبر است بنابراین اگر موصی له قبل از فوت موصی وصیت را رد کرده باشد بعد از فوت می تواند آن را قبول کند و اگر بعد از فوت آن را قبول و ’موصی به’ را قبض کرد دیگر نمی تواند رد کند... (مادۀ 830). اگر موصی له صغیر یا مجنون باشد رد یا قبول وصیت با ولی خواهد بود. (مادۀ 831). موصی له میتواند وصیت را نسبت به قسمتی از ’موصی به’ قبول کند. (مادۀ 832). ورثۀ موصی نمیتواند در موصی به تصرف کند مادام که موصی له رد یا قبول خود را اعلام نکرده است. اگر تأخیر این اعلام موجب تضرر ورثه باشد حاکم موصی له را مجبور میکند که تصمیم خود را معین نماید. (ماده 833)
وصیت کننده و آنکه وصیت میکند، (از ناظم الاطباء)، وصیت گذار، وصیت کننده، آنکه وصیت کرده، (یادداشت مؤلف)، وصیت کننده، و شرط است در آن کمال، عقل، رفع حجر و بلوغ، وصیت مجنون و سکران و آنکه خود را مجروح کند به جرح مهلک باطل است، (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سیدجعفر سجادی)، اندرزکننده، (آنندراج)
وصیت کننده و آنکه وصیت میکند، (از ناظم الاطباء)، وصیت گذار، وصیت کننده، آنکه وصیت کرده، (یادداشت مؤلف)، وصیت کننده، و شرط است در آن کمال، عقل، رفع حجر و بلوغ، وصیت مجنون و سکران و آنکه خود را مجروح کند به جرح مهلک باطل است، (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سیدجعفر سجادی)، اندرزکننده، (آنندراج)
عبدالرحمان بن وهیب. ملقب به زکی الدین. از مشاهیر ادباء و شعرای عرب بود و به وزارت سلطان مظفر صاحب حما نایل آمد. وی بسال 640 هجری قمری در زندان به قتل رسید. (قاموس الاعلام ترکی و ریحانه الادب ج 3 ص 325)
عبدالرحمان بن وهیب. ملقب به زکی الدین. از مشاهیر ادباء و شعرای عرب بود و به وزارت سلطان مظفر صاحب حما نایل آمد. وی بسال 640 هجری قمری در زندان به قتل رسید. (قاموس الاعلام ترکی و ریحانه الادب ج 3 ص 325)
وصی در فارسی پتیمار جایستا اندرز بد خواستکرد اندرز دهنده، کسی که وصیت کند سفارش کننده، کسی که بوی وصیت شده سفارش شده، کسی که موافق سفارش و وصیت کسی پس از مرگ وی در امور و اموال وی دخالت و تصرف کند، لقب شیث بن آدم ع، لقب علی علیه السلام بن ابی طالب (که وصی رسول الله صلی الله علیه و آله است) : از جانب حق در زمان حضرت نبی و وصی و زهرا وسبطین علیهم الصلوه والسلام هرپنج بوعده گاه عزم مباهله بیرون فرمودند)
وصی در فارسی پتیمار جایستا اندرز بد خواستکرد اندرز دهنده، کسی که وصیت کند سفارش کننده، کسی که بوی وصیت شده سفارش شده، کسی که موافق سفارش و وصیت کسی پس از مرگ وی در امور و اموال وی دخالت و تصرف کند، لقب شیث بن آدم ع، لقب علی علیه السلام بن ابی طالب (که وصی رسول الله صلی الله علیه و آله است) : از جانب حق در زمان حضرت نبی و وصی و زهرا وسبطین علیهم الصلوه والسلام هرپنج بوعده گاه عزم مباهله بیرون فرمودند)