جدول جو
جدول جو

معنی یوسی - جستجوی لغت در جدول جو

یوسی
شیخ امام ابوعلی نورالدین حسن بن مسعود یوسی مراکشی، متوفای 1102 هجری قمری دانشمندی محقق و پرهیزگاری باعمل بود و تألیفاتی پرارج دارد، از آن جمله است: 1- شرح قصیده الدالیه، 2- قانون احکام العلم و احکام العالم و احکام المتعلم، 3- القانون، 4- محاضرات الیوس (یا کتاب المحاضرات)، 5- مشرب العام و الخاص من کلمه الاخلاص، 6- نیل الامانی من شرح التهانی، (از معجم المطبوعات مصر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از موسی
تصویر موسی
(پسرانه)
از آب کشیده شده، پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل (ص) ، نام امام هفتم شیعیان امام کاظم (ع)، نام پسر عمران پیامبر بنی اسرائیل که در زمان فرعون به دنیا آمد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یوسف
تصویر یوسف
(پسرانه)
خواهد افزود، نام پسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از موسی
تصویر موسی
تیغ سرتراشی، استره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روسی
تصویر روسی
مربوط به روسیه، از مردم روسیه مثلاً دانشمندان روسی، تهیه شده در روسیه مثلاً خودروهای روسی، زبانی از شاخۀ زبان های بالتو اسلاوی که در روسیه بدان تکلم می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طوسی
تصویر طوسی
از مردم طوس، برای مثال فردوسی طوسی، اسدی طوسی، خواجه نظام الملک طوسی، (صفت نسبی، اسم) رنگ سبز که به سفیدی زند، خاکستری، نوعی شال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوسف
تصویر یوسف
هفتمین پسر یعقوب، دوازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۱ آیه، احسن القصص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوسه
تصویر یوسه
ارۀ درودگری، برای مثال به یوسه ببرند چوبی سکند / که تا پای خونی درآرد به بند (اسدی - مجمع الفرس - یوسه)
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان نازلو که در بخش حومه شهرستان ارومیه واقع است و 199 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
منسوب به قوس.
- روزهای قوسی، کوتاه ترین ایام در سال. (ناظم الاطباء).
- سرمای قوسی، نوعی از سرما که در فصل قوس باشد. رجوع به ترجمه محاسن اصفهان شود.
، هرچیز که به شکل و رنگ قوس قزح باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سی ی)
زمان دشوار. (منتهی الارب) (آنندراج). زمان صعب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سی ی)
منسوب به عوس که نوعی از گوسپند است. (از منتهی الارب).
- کبش عوسی، نوعی از تکه. (ناظم الاطباء). منسوب به عوس. (از اقرب الموارد). رجوع به عوس شود
لغت نامه دهخدا
پارچه ای که از پنبه و ابریشم بافند، (ناظم الاطباء)، پارچه ای است محرمات و چارخانه و ریزخط، (لغات دیوان نظام قاری) : دندان از دو رسته بخیۀ پیوسته و زبان از سوزندان سوسی، (دیوان نظام قاری ص 134)
لغت نامه دهخدا
(سی ی)
منسوباً، اسب کوتاه دستها. (منتهی الارب) (آنندراج). ستور دست و پا کوتاه. (ناظم الاطباء). اسب کوتاه دست که هیچگاه به هنگام رفتن به گلۀ اسبان نتواند رسید. کوسیّه مؤنث آن است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سا)
امراءه کوسی، زن زیرک هوشیار باکیاست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نوعی از شال، پتو و برک غلاف کمان هم گویند:
صلیب همه کافران سوختم
که طوسی بدین رشته دردوختم،
نظام قاری (دیوان البسه ص 194)،
، غلاف کمان: به اسم مسمای اوکمان طوسی پوش و زره داودی بعشق زیور حلقه در گوش (؟)، نظام قاری، (دیوان البسه ص 136)
لغت نامه دهخدا
منسوب بقوم روس، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به روس شود، زبان مردم روسیه، (فرهنگ فارسی معین)، زبان روسی یکی از زبانهای هندواروپایی و از شعب زبانهای اسلاوی است و زبان رسمی ملل اتحاد جماهیر شوروی میباشد خط روسی از خط کیریلی ناشی شده و آن در زمان پتر کبیر و تا حدی بدستور وی تثبیت شد و شامل 36 حرف است که آخرین آنها ایگیتا امروز تقریباً متروک است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، و رجوع به ’روسیۀ شوروی’ (قسمت زبان) و ’سازمان فرهنگی’ شود، نوعی پارچه، (برهان قاطع) (آنندراج) (از شرفنامۀ منیری) (از لغت ولف)، نوعی پارچۀ منسوب بروس، (فرهنگ فارسی معین) :
بغیر روسی و کتان و رختهای نفیس
چه چیز همره او شد بگور تامحشر،
نظام قاری،
سوزن بدرز روسی و والا و بیت کرد
عمری بسر دوید و بآخرمحال یافت،
نظام قاری،
چماق سوزن سرکوبشان زند روسی
چو کار اوفتدش با چهار گز معجر،
نظام قاری،
، پیالۀ شراب، (برهان قاطع) (آنندراج) (فرهنگ شاهنامه)، نوعی پیالۀ شراب، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نام پهلوانی تورانی، (برهان قاطع) (آنندراج) (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شاهنامه)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
دوبار سی. دو ضرب در سی. دو تا سی. شست. شصت. (یادداشت مؤلف) :
کسی را که سالش به دوسی رسید
امید از جهانش بباید برید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
موضعی است به بلاد سرات. (منتهی الارب). شهری است در سرات. در این شهر عروه برادر ابوخراش هذلی بقتل رسید، و فرزند وی که نجات یافته بود دراین باره اشعاری دارد. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سا)
شتران بسیار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
منسوب به طوس، شهری به خراسان، منسوب به طوس از قرای بخارا، ابوجعفررضوان بن عمران الطوسی از آنجاست، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
رنگ میان سبزو سرخ، رنگی مقابل سوسنی، رنگ سبز که بسپیدی زند
لغت نامه دهخدا
رنگ دودی روشن، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، طوسی
لغت نامه دهخدا
منسوب به اوس، و آن شهری است بفرغانه:
بشکر چیدن لفظ تو آن بود
که هم اوسی رسد هم اوزجندی،
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
انتظار. امید. أمل. رجوع به نابیوسی شود.
- به بیوسی، انتظار بهی یا خوبی داشتن. امید نیکی داشتن:
افسوس که دور به بیوسی بگذشت
وان عمر چو جان عزیزم از سی بگذشت.
انوری.
به بیوسی از جهان دانی که چون آید مرا
همچنان کز پارگین آید امید کوثری.
انوری
لغت نامه دهخدا
ننری، صفت لوس
لغت نامه دهخدا
تصویری از یوحی
تصویر یوحی
خور هور
فرهنگ لغت هوشیار
یا یوسف رخ مشرقی. آفتاب. یایوسف روز. آفتاب. یایوسف زرین رسن. آفتاب. یایوسف نقاب. آفتاب. یایوسف گردون نشین. آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسی
تصویر موسی
استره تیغ آرایشگر تیغ سلمانی استره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوسی
تصویر لوسی
خود را بیجهت عزیزنمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوسی
تصویر کوسی
کدو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوسی
تصویر طوسی
رنگ میان سبز و سرخ، دودی، خاکستری
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به قوم روس، زبان مردم روسیه، نوعی پارچه منسوب به روس، نوعی پیاله شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسی
تصویر موسی
((سا))
تیغ سلمانی، استره
فرهنگ فارسی معین