مجموعه ای از تمرین های فیزیکی برای کسب قدرت روحی، در آیین هندو، انجام تمرینات و ریاضت های طاقت فرسا و اعمال حیرت انگیز منافی اصول علمی و ساختمان فیزیکی بدن انسان برای تزکیۀ نفس
مجموعه ای از تمرین های فیزیکی برای کسب قدرت روحی، در آیین هندو، انجام تمرینات و ریاضت های طاقت فرسا و اعمال حیرت انگیزِ منافی اصول علمی و ساختمان فیزیکی بدن انسان برای تزکیۀ نفس
اتلاف هر چیزی که نتوان دوباره آن را به دست آورد، مانند چارپای گم شده، آنکه راه خود را گم کند. (ناظم الاطباء). ظاهراً در هر دو معنی دگرگون شدۀ ’ویدا’ ست. (یادداشت لغت نامه). رجوع به ویدا شود. - یوا شدن، گم شدن. (ناظم الاطباء). رجوع به ویدا شدن شود. - یوا کردن، گم کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به ویدا کردن شود
اتلاف هر چیزی که نتوان دوباره آن را به دست آورد، مانند چارپای گم شده، آنکه راه خود را گم کند. (ناظم الاطباء). ظاهراً در هر دو معنی دگرگون شدۀ ’ویدا’ ست. (یادداشت لغت نامه). رجوع به ویدا شود. - یوا شدن، گم شدن. (ناظم الاطباء). رجوع به ویدا شدن شود. - یوا کردن، گم کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به ویدا کردن شود
یوحی، آفتاب، (منتهی الارب) (آنندراج) (دهار) (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء)، یوح آفتاب است و بوح مصحف آن، و بوح فقط به معنی نفس است و لاغیر، (از نشوءاللغه ص 28)، بوح، یوحی، خورشید، خور، مهر، هور، شارق، شمس، ذکاء، بیضاء، شرق، ذکا، (از یادداشت مؤلف)، و رجوع به آفتاب شود
یوحی، آفتاب، (منتهی الارب) (آنندراج) (دهار) (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء)، یوح آفتاب است و بوح مصحف آن، و بوح فقط به معنی نفس است و لاغیر، (از نشوءاللغه ص 28)، بوح، یوحی، خورشید، خور، مهر، هور، شارق، شمس، ذکاء، بیضاء، شرق، ذکا، (از یادداشت مؤلف)، و رجوع به آفتاب شود
لفظ یونانی یوحانان است و معنی آن انعام توفیقی خداست. (از قاموس کتاب مقدس). اصل عبرانی کلمه یحیی است که نام پیغمبر معروف و اشخاص دیگر است. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به یحیی شود
لفظ یونانی یوحانان است و معنی آن انعام توفیقی خداست. (از قاموس کتاب مقدس). اصل عبرانی کلمه یحیی است که نام پیغمبر معروف و اشخاص دیگر است. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به یحیی شود
ابن ماسویه، مکنی به ابوزکریا. پزشکی فاضل و مصنفی عالم و طبیب مخصوص هارون و مأمون بود. هارون او را به ترجمه کتبی که در انگوریه و سایر بلاد مفتوحۀ روم به دست مسلمین افتاد واداشت و خود او را در طب تألیفات مهمی است، مانند: کتاب برهان. کتاب فصد و حجامت. کتاب جذام. کتاب حمام. کتاب اصلاح اغذیه. کتاب معده. کتاب ادویۀ مهمله. (از طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی). او خدمت مأمون و معتصم وواثق و متوکل عباسی کرده است. حکیمی گوید روزی ابن حمدون ندیم در حضور متوکل با یوحنا مزاح می کرد. یوحناگفت اگر به اندازۀ جهل خویش علم داشتی و آن علم را به صد خنفساء بخش می کردند هریک از آنان عاقل تر از ارسطو می گردید. ابن ندیم نزدیک بیست کتاب از او در ابواب مختلف طب نام برده و ابن بیطار در مفردات مکرر از او روایت دارد. (یادداشت مؤلف). نزدیک به چهل کتاب نوشته است و از آن جمله است: 1- ’برهان’ در 30 جزء. 2- ازمنه. 3- النوادر الطبیه. 4- جواهرالطیب المفرده. 5- المشجر. 6- خواص الاغذیه و البقول. 7- دغل العین. 8- الحمیات (این دو کتاب اخیر را به سریانی درآورده است). وی در سال 243 هجری قمری در سامره درگذشت.. و رجوع به نامۀ دانشوران ج 3 ص 32 شود
ابن ماسویه، مکنی به ابوزکریا. پزشکی فاضل و مصنفی عالم و طبیب مخصوص هارون و مأمون بود. هارون او را به ترجمه کتبی که در انگوریه و سایر بلاد مفتوحۀ روم به دست مسلمین افتاد واداشت و خود او را در طب تألیفات مهمی است، مانند: کتاب برهان. کتاب فصد و حجامت. کتاب جذام. کتاب حمام. کتاب اصلاح اغذیه. کتاب معده. کتاب ادویۀ مهمله. (از طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی). او خدمت مأمون و معتصم وواثق و متوکل عباسی کرده است. حکیمی گوید روزی ابن حمدون ندیم در حضور متوکل با یوحنا مزاح می کرد. یوحناگفت اگر به اندازۀ جهل خویش علم داشتی و آن علم را به صد خنفساء بخش می کردند هریک از آنان عاقل تر از ارسطو می گردید. ابن ندیم نزدیک بیست کتاب از او در ابواب مختلف طب نام برده و ابن بیطار در مفردات مکرر از او روایت دارد. (یادداشت مؤلف). نزدیک به چهل کتاب نوشته است و از آن جمله است: 1- ’برهان’ در 30 جزء. 2- ازمنه. 3- النوادر الطبیه. 4- جواهرالطیب المفرده. 5- المشجر. 6- خواص الاغذیه و البقول. 7- دغل العین. 8- الحمیات (این دو کتاب اخیر را به سریانی درآورده است). وی در سال 243 هجری قمری در سامره درگذشت.. و رجوع به نامۀ دانشوران ج 3 ص 32 شود
در منتهی الارب روحاء و در معجم البلدان روحا (مقصور) آمده است. دهی است از مضافات رحبۀ شام. (منتهی الارب). از قرای رحبه است و مردم آن روحا (مقصور) تلفظ میکنند و منسوب بدان روحانی است. (از معجم البلدان)
در منتهی الارب روحاء و در معجم البلدان روحا (مقصور) آمده است. دهی است از مضافات رحبۀ شام. (منتهی الارب). از قرای رحبه است و مردم آن روحا (مقصور) تلفظ میکنند و منسوب بدان روحانی است. (از معجم البلدان)
یا روها، نامی است که عربان به شهر ادس دادند و ارامنه آن را اوررا مینامیدند و بعقیدۀ عربان قدیمیترین شهر آسیاست و اکنون این شهر را اورفا نامند، رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2629 شود
یا روها، نامی است که عربان به شهر اِدِس دادند و ارامنه آن را اوررا مینامیدند و بعقیدۀ عربان قدیمیترین شهر آسیاست و اکنون این شهر را اورفا نامند، رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2629 شود
بلغت یونانی، گیاه ماه پروین را گویند و بیخ آنرا بعربی، جدوار خوانند و گویند با بیش در یک جا روید، (برهان) (ناظم الاطباء)، گیاه ماه پروین را گویندکه بیخ آنرا بعربی جدوار خوانند و فارسی آن ژدوار است، (آنندراج) (انجمن آرا)، ماه پروین، (الفاظ الادویه)، حشیشی است که با بیش در یک جا میروید، (فهرست مخزن الادویه)، بهندی بیش موش است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
بلغت یونانی، گیاه ماه پروین را گویند و بیخ آنرا بعربی، جدوار خوانند و گویند با بیش در یک جا روید، (برهان) (ناظم الاطباء)، گیاه ماه پروین را گویندکه بیخ آنرا بعربی جدوار خوانند و فارسی آن ژدوار است، (آنندراج) (انجمن آرا)، ماه پروین، (الفاظ الادویه)، حشیشی است که با بیش در یک جا میروید، (فهرست مخزن الادویه)، بهندی بیش موش است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
زمینی که گیاه شیح رویاند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشیوحی (بالقصر و المد). آنجا که گیاه شیح روید. (از اقرب الموارد). و رجوع به مشیوحی شود، کار سخت که در آن مبادرت نمایند. یقال: هم فی مشیوحاء من امرهم، ایشان در کاری هستند که در آن مبادرت میکنند و با هم آمیخته. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
زمینی که گیاه شیح رویاند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشیوحی (بالقصر و المد). آنجا که گیاه شیح روید. (از اقرب الموارد). و رجوع به مشیوحی شود، کار سخت که در آن مبادرت نمایند. یقال: هم فی مشیوحاء مِن امرهم، ایشان در کاری هستند که در آن مبادرت میکنند و با هم آمیخته. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)