جمع واژۀ قافیه، پشت گردن، پس گردن، آخر چیزی، در علوم ادبی یک مصوت یا رشته ای از چند صامت و مصوت که در آخرین کلمۀ ابیات یک قطعه شعر یا در آخرین کلمۀ مصراع های یک بیت تکرار شود، ولی این تکرار، تکرار یک کلمه با معنی واحد نباشد مانند «ﺴﺖ» و یا « ر»، پساوند، سرواده، در بیت اخیر کلمۀ «دارد» ردیف است
جمعِ واژۀ قافیه، پشت گردن، پس گردن، آخر چیزی، در علوم ادبی یک مصوت یا رشته ای از چند صامت و مصوت که در آخرین کلمۀ ابیات یک قطعه شعر یا در آخرین کلمۀ مصراع های یک بیت تکرار شود، ولی این تکرار، تکرار یک کلمه با معنی واحد نباشد مانند «ﺴَﺖ» و یا « َر»، پساوند، سرواده، در بیت اخیر کلمۀ «دارد» ردیف است
از بهترین دنانیری است که در روزگار بنی امیه سکه زده شده است و چون یوسف بن عمراز ولاه عراق، در عهد یزید بن عبدالملک آن را سکه زده بدین نام خوانده شده است. (از النقود ص 15 و 93)
از بهترین دنانیری است که در روزگار بنی امیه سکه زده شده است و چون یوسف بن عمراز ولاه عراق، در عهد یزید بن عبدالملک آن را سکه زده بدین نام خوانده شده است. (از النقود ص 15 و 93)
جمع واژۀ یاقوت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از المعرب جوالیقی ص 356) : برگهای درختان پیروزه بود یا زمرد و بار آن یواقیت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 403). آن درهای ماه پیکر و یواقیت نارگون و... بریختند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 275). و رجوع به یاقوت شود
جَمعِ واژۀ یاقوت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از المعرب جوالیقی ص 356) : برگهای درختان پیروزه بود یا زمرد و بار آن یواقیت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 403). آن درهای ماه پیکر و یواقیت نارگون و... بریختند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 275). و رجوع به یاقوت شود
از پادشاهان یهود بود و از سال 608-598 قبل از میلاد سلطنت کرد. او ارمیای پیغمبر را شکنجه داد و سرانجام به دست بخت النصر برافتاد و به بابل تبعید گردید. (از قاموس الاعلام ترکی)
از پادشاهان یهود بود و از سال 608-598 قبل از میلاد سلطنت کرد. او ارمیای پیغمبر را شکنجه داد و سرانجام به دست بخت النصر برافتاد و به بابل تبعید گردید. (از قاموس الاعلام ترکی)
پرهای بال مرغ که چون بالها را منضم گرداندپنهان شوند، یا چهار پری که بعد از مناکب قرار دارد، یا هفت پری که بعد از هفت پر مقدمات وجود دارد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) : همه شب در ستره خوافی ظلمت قطع فیافی آن مسافت می کرد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، جمع واژۀ خافیه. شاخه های بزرگ، و آن را در لغت اهل حجاز عواهن می گویند. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
پرهای بال مرغ که چون بالها را منضم گرداندپنهان شوند، یا چهار پری که بعد از مناکب قرار دارد، یا هفت پری که بعد از هفت پر مقدمات وجود دارد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) : همه شب در ستره خوافی ظلمت قطع فیافی آن مسافت می کرد. (ترجمه تاریخ یمینی) ، جَمعِ واژۀ خافیه. شاخه های بزرگ، و آن را در لغت اهل حجاز عواهن می گویند. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
جمع واژۀ تاریخ. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و تواریخ متقدمان به ذکر آن ناطق. (کلیله و دمنه). و ذکر بأس و سیاست او در صدور تواریخ مثبت. (کلیله و دمنه). وبه تواریخ و اسمار التفاتی بودی. (کلیله و دمنه). - تواریخ و سیر، دو علمند، یکی مخصوص به کمیت اعمار و مدت دولت انبیاء و ملوک و ارباب ملک و ملت و دوم مخصوص به کیفیت احوال و طریقت هر یک. رجوع به تاریخ شود
جَمعِ واژۀ تاریخ. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و تواریخ متقدمان به ذکر آن ناطق. (کلیله و دمنه). و ذکر بأس و سیاست او در صدور تواریخ مثبت. (کلیله و دمنه). وبه تواریخ و اسمار التفاتی بودی. (کلیله و دمنه). - تواریخ و سیَر، دو علمند، یکی مخصوص به کمیت اعمار و مدت دولت انبیاء و ملوک و ارباب ملک و ملت و دوم مخصوص به کیفیت احوال و طریقت هر یک. رجوع به تاریخ شود
جمع صافیه، واگذاری ها چون زمین یا ده واگذاری، بر گرفته ها بر گزدیده پیامبر از پروه (غنیمت)، بی مانده برها (بلا وارث) جمع صافیه آن قسمت از غنایم که به پیغمبر و امام میرسید و از دیگر غنایم که میان غنایم غازیان تقسیم می شد ممتاز بود، املاک خالصه
جمع صافیه، واگذاری ها چون زمین یا ده واگذاری، بر گرفته ها بر گزدیده پیامبر از پروه (غنیمت)، بی مانده برها (بلا وارث) جمع صافیه آن قسمت از غنایم که به پیغمبر و امام میرسید و از دیگر غنایم که میان غنایم غازیان تقسیم می شد ممتاز بود، املاک خالصه