جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با یافوخ

یافوخ

یافوخ
نرمه سر جاندانه تشنک محل التقای استخوان مقدم سر باستخوان موخر سر. جان دانه
فرهنگ لغت هوشیار

یافوخ

یافوخ
محل التقای استخوان مقدم سر به استخوان مؤخر سر، جان دانه
یافوخ
فرهنگ فارسی معین

یافوخ

یافوخ
محل التقای استخوان مؤخر سر، تشتک، جاندانه، و یافوخ نگویند مگر وقتی که صلب و سخت باشد، (ناظم الاطباء)، نرمۀ سر که در حالت شیرخوارگی متحرک باشد و آن را جاندانۀ کودک نیز گویند، به هندی تالو نامند، (آنندراج)، جایی از سر کودک که متحرک باشد، (از اقرب الموارد)، یأفوخ، ج، یوافیخ، (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)، یآفیخ، (ناظم الاطباء)،
- یافوخ اللیل، میانۀ شب و معظم شب، (ناظم الاطباء)، رجوع به یافوخ شود
لغت نامه دهخدا

یأفوخ

یأفوخ
یافوخ. محل التقای استخوان مقدم سر به استخوان مؤخر سر و تشتک و جاندانه و یافوخ نگویند مگر وقتی که صلب و سخت باشد. (ناظم الاطباء). جایی از سر کودک که می جنبد. (از اقرب الموارد). نرمۀ سر که در حالت شیرخوارگی متحرک باشد به هندی تالو نامند. (غیاث). بلندی پیش سر. افراز پیش سر. تارک سر. (از یادداشتهای مؤلف). ج، یوافیخ. (اقرب الموارد). ج، یوافیخ، یآفیخ. (ناظم الاطباء). و رجوع به یافوخ شود
لغت نامه دهخدا

نافوخ

نافوخ
به لغت اهل بغداد بیخ سوسن صحرائی است و زنان به جهت فربهی به کار برند، (برهان قاطع) (آنندراج)، نافوخ در بغداد ریشه گلایل را گویند، ’ابن البیطار’: اصله یسمی النافوخ بالنون ببغداد و تستعمله النساء کثیرا ببغداد للسمن و فی غمر الوجه لتحسین اللون و هو عندهم کثیر یباع منه المن یابساً بثلثه دراهم، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، اصل السوس، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

یافون

یافون
معرب ژاپن، (از نخبهالدهر ص 17)، امروزه در کشورهای عربی ژاپن را یابان گویند، رجوع به یابان و ژاپن شود
لغت نامه دهخدا

یافوف

یافوف
یأفوف، بددل، (منتهی الارب)، جبان و ترسو و بددل، (ناظم الاطباء)، طعام تلخ، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، شتاب رو، (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)، سبک و تندرو، خفیف سریع، (اقرب الموارد)، تیزخاطر، بچه دراج، درماندۀ سست و ضعیف، (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)، آن که در زبان وی لکنت باشد، (ناظم الاطباء)، ج، یآفیف، (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا