دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 38000 گزی باختری بیرجند، با 230 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. مزارع کرمانی بالا و پایین، تیتوت کرانه، مزارده، نیشکوک بالا و پایین، خونیک یهن، علی ناری بالا و پایین جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 38000 گزی باختری بیرجند، با 230 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. مزارع کرمانی بالا و پایین، تیتوت کرانه، مزارده، نیشکوک بالا و پایین، خونیک یهن، علی ناری بالا و پایین جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نمدزین، روپوش، روپوش زین اسب، جناغ زین، دفنوک، غاشیهبرای مثال از فتح و ظفر بینم بر نیزۀ تو عقد / وز فرّ و هنر بینم بر دیزۀ تو یون (عنصری - ۳۴۳) پول خرد
نمدزین، روپوش، روپوش زین اسب، جُناغِ زین، دَفنوک، غاشیِهبرای مِثال از فتح و ظفر بینم بر نیزۀ تو عقد / وز فرّ و هنر بینم بر دیزۀ تو یون (عنصری - ۳۴۳) پول خُرد
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسگُر، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسگُر، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
سیل، سیلاب، برای مثال از کوهسار دوش به رنگ می / هین آمد ای نگار می آور هین (دقیقی - ۱۰۴) صدایی برای به حرکت درآوردن مرکب در مقام تاکید و تعجیل گفته می شود، هان، آگاه باش، برای مثال هین رها کن بدگمانی و ضلال / سرقدم کن چون که فرمودت تعال (مولوی - ۷۴۰)
سیل، سیلاب، برای مِثال از کوهسار دوش به رنگ می / هین آمد ای نگار می آور هین (دقیقی - ۱۰۴) صدایی برای به حرکت درآوردن مَرکب در مقام تاکید و تعجیل گفته می شود، هان، آگاه باش، برای مِثال هین رها کن بدگمانی و ضلال / سرقدم کن چون که فرمودت تعال (مولوی - ۷۴۰)
خارپشت بزرگ تیرانداز را گویند. یعنی خارهای خود را مانند تیر اندازد. (برهان). خارپشت و چوله را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). خارپشت بزرگ تیرانداز. (ناظم الاطباء). خارپشت. تشی. کوله. خجو. مرنگو. سکنه. (لغت فرس اسدی نخجوانی ذیل کلمه سکنه) : تو این راسوی پارسی چون کشی یکی سکنه خوانند و دیگر تشی. همه مرزهای خراسان تمام مرنگوش خوانند و بیهن بنام. اسدی
خارپشت بزرگ تیرانداز را گویند. یعنی خارهای خود را مانند تیر اندازد. (برهان). خارپشت و چوله را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). خارپشت بزرگ تیرانداز. (ناظم الاطباء). خارپشت. تشی. کوله. خجو. مرنگو. سکنه. (لغت فرس اسدی نخجوانی ذیل کلمه سکنه) : تو این راسوی پارسی چون کشی یکی سکنه خوانند و دیگر تشی. همه مرزهای خراسان تمام مرنگوش خوانند و بیهن بنام. اسدی
جمع دهان، مخف دهان، دهان و فم و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل، تنگ حوصله، غنچه، لعل، نون تنوین، صبح از تشبیهات اوست نفاق کردن
جمع دهان، مخف دهان، دهان و فم و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل، تنگ حوصله، غنچه، لعل، نون تنوین، صبح از تشبیهات اوست نفاق کردن