ینیع (یَ) رسیده. پخته. ثمر ینیع، میوۀ رسیده. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) ادامه... رسیده. پخته. ثمر ینیع، میوۀ رسیده. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) لغت نامه دهخدا