جدول جو
جدول جو

معنی صنیع

صنیع((صَ))
ساخته شده، پرورش داده شده، صیقل شده، ماهر در حرفه و پیشه، طعام
تصویری از صنیع
تصویر صنیع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با صنیع

صنیع

صنیع
مصنوع، ساخته شده، پرورش داده شده، ویژگی شمشیر صیقل شده، صنعت، عمل، کار
صنیع
فرهنگ فارسی عمید

صدیع

صدیع
شکافته، پراکنده، گله شتر، رمه گوسبند، بامداد، نیمه از هر چه دو نیم گشته شیر دوشیده سرد شده که پوست تنک مانندی بر روی آن بسته باشد، شکافته شکاف زده، نیمه از هر چیز شکافته به دو نیم، صبح
فرهنگ لغت هوشیار

صریع

صریع
افکنده افتاده زمین خورده، دیو زده، یگاه رونده، تازیانه، کمان ناتراشیده
فرهنگ لغت هوشیار