جدول جو
جدول جو

معنی ینمه - جستجوی لغت در جدول جو

ینمه
گیاهی با ساقۀ کوتاه، گل های زرد و برگ های زرد شبیه برگ کاسنی که برای معالجۀ جراحت به کار می رفت، منبل دارو
تصویری از ینمه
تصویر ینمه
فرهنگ فارسی عمید
ینمه
(یَ مَ)
یکی ینم. ینمه. (منتهی الارب). واحد ینم یعنی یک دانه اسفرزه. (ناظم الاطباء). رجوع یه ینم شود
لغت نامه دهخدا
ینمه
(یَ مَ / مِ)
گیاهی که در نیک شدن زخمها به کار برند. (ناظم الاطباء). به لغت اهل مغرب گیاهی باشد که به جهت نیک شدن زخمها به کار برند. (برهان) (آنندراج). نباتی است که به شیرازی سنبل دارو خوانند و در جراحتهاو زخمهای تازه مستعمل کنند. (اختیارات بدیعی). نباتی است شبیه به خندریلی و برگش از برگ کاسنی کوچکتر وساقش زیاده بر شبری و گلش زرد. (از تحفۀ حکیم مؤمن). گیاهی است سپید با برگی ازغب و برگ آن میانۀ برگ بارتنگ بری و برگ اذن الغزاله باشد لیکن کوچکتر از اذن الغزاله است و از میان برگها ساقی روید به درازی یک بدست و بزرگتر به ستبری دوکی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یشمه
تصویر یشمه
پوست یا چرم خام، پوست حیوان که هنوز آن را دباغت نکرده و فقط با مالش دست پرداخت داده باشند، برای مثال چو خوان نهاد نهاری فرونهد پیشت / چو طبع خویش به خامی چو یشمه بی چربو (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یلمه
تصویر یلمه
جامۀ بلند، قبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
نیم، نصف چیزی، نصف آجر یا خشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ینگه
تصویر ینگه
زنی که شب زفاف همراه عروس به خانۀ داماد می رود، یدک، دنباله
فرهنگ فارسی عمید
(هََ نَ مَ)
آواز نرم و خفی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آواز خفی که به فهم نیاید. آواز پنهان. (مهذب الاسماء). باژ: آنگاه که قیس بن نسیبه درک صحبت رسول کرد و به قوم خود بنوسلیم بازگشت گفت: قد سمعت ترجمه الروم و هینمه فارس و اشعار العرب و کهانه الکاهن و... فما یشبه کلام محمد شیئاً من کلامهم. (طبقات ابن سعد در باب وفد سلیم جزء ثانی ص 71 چ قاهره سال 1358) ، تره ای است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قنمه
تصویر قنمه
بوی چربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ینجه
تصویر ینجه
یونجه
فرهنگ لغت هوشیار
زنی که در شب زفاف دنبال عروس بخانه داماد رود، دنباله ترکی پساد (گویش بدخشی) زه ساگدوش: مرد ینگه برای عروس بمنزله ساق دوش است برای داماد توضیح آنکه درقدیم شب عروسی مردی (یا دو مرد) جهاندیده وتجربه پرورده از دوستان داماد نزد اومی نشستند و وی را به وظایفی که برعهده داشت آشنا می ساختند وجزئیات اعمال شب زفاف رابدومی آموختند این مردان را ساق دوش می گفتند. برای عروس نیززنی (یازنانی) تعیین می شدند که وی رابه وظایفش آشناسازند و چنین زنی راینگه می گفتند
فرهنگ لغت هوشیار
نصف هر چیز (هر بیت را بدو نیمه باشد که در تحرکات و سواکن بهم نزدیک باشند)، پارچه ای که بوسیله آن روی خود را پوشند برقع، نصف ار خالق، نصفه آجر یا خشت. یا نیمه پسین. نصف موخر: (نیمه پسین از پیکر گاو) یا نیمه پیشین. نصف مقدم: (نیمه پشین از شکل ثور) یا نیمه دینار. نصف دینار، لب معشوق، بوسه. یا نیمه شب. نصف نصف یک ربع. یا نیمه نیمه نیمه. نصف نصف نصف یک هشتم. یا به دو نیمه شدن نصف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمنه
تصویر یمنه
سوی راست دست راست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنمه
تصویر عنمه
لب تراکی لب شکافی، شکاف لب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنمه
تصویر سنمه
شکوفه، سرشاخه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنمه
تصویر حنمه
خواب
فرهنگ لغت هوشیار
گوشوارک در گیاهان، گوشور هر یک از دو برآمدگی کنار سوراخ گوش، سوفارو هریک از دو سوی سوفارتیر پاره ای از گوشت شتر یا گوسفند که بریده آویزان کنند تثنیه آن: زنمتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنمه
تصویر رنمه
آواز نیکو، گیاهی باریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنمه
تصویر زنمه
((زَ نَ مَ یا مِ))
پاره ای از گوش شتر یا گوسفند که بریده آویزان کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
((مِ))
نصف هر چیز، پارچه ای که به وسیله آن روی خود را پوشند، برقع، نصف آجر یا خشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ینگه
تصویر ینگه
((یَ گِ))
یدک، دنباله، زنی که شب زفاف همراه عروس به خانه داماد می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یلمه
تصویر یلمه
((یَ مِ))
قبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
نصف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
Half
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
demi
دیکشنری فارسی به فرانسوی
خشتک، دو و اطراف آلت تناسلی، کمر به پایین
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
meio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
medio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
połowa
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
половина
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
половина
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
half
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
halb
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
mezzo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیمه
تصویر نیمه
आधा
دیکشنری فارسی به هندی