جدول جو
جدول جو

معنی یمکن - جستجوی لغت در جدول جو

یمکن
امکان دارد، ممکن است
تصویری از یمکن
تصویر یمکن
فرهنگ فارسی عمید
یمکن
ممکن است
تصویری از یمکن
تصویر یمکن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ممکن
تصویر ممکن
شدنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از امکن
تصویر امکن
تواناتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمکن
تصویر تمکن
جای گرفتن، بر پای بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
جایز، روا، میسر، آسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
ثابت، برقرار، پابرجا، دارای قدرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همکن
تصویر همکن
همکار، هم پیشه، همدست، اقران و امثال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یمین
تصویر یمین
راست، طرف راست، دست راست انسان، قسم، سوگند
یمین غموس: سوگند دروغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمکن
تصویر تمکن
توانایی پیدا کردن، جای گرفتن، جاگیر شدن، جاه و مقام یافتن، دارای مقام و منزلت شدن، پابرجا شدن
فرهنگ فارسی عمید
پا بر جا شایند شایین شدنی شایا نا ور برقرار شده پا بر جا کرده شده پا بر جا کننده بر قرار دارنده. امکان یابنده میسر، امری یا مفهومی و یا موجودی است که از ذات خود اقتضایی نداشته باشد نه اقتضای وجود و نه عدم شاید بود (لغت بیهقی. پارسی نغز 386) مقابل ممتنع محال. یا ممکن بودن امکان داشتن حاصل شدن: (و چون بنا سبب بر متحرکی و ساکنی بود در آن نیز دو قسم بیش ممکن نبود.) (المعجم. چا. دانشگاه 32)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمین
تصویر یمین
سوی راست، ایمن و امان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بنگرید به یامان نوعی باداست که اگر بیایدیا کسی بدان مبتلا گردد مایه مرگ او میشود منسوب به یمن یمنی. متعلق به یمن سخته دریمن: یکی زرنام ملک بر نبشته دگر آهن آب داده یمانی. (دقیقی)، از مردم یمن اهل یمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امکن
تصویر امکن
((اَ کَ))
تواناتر، جادارتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمکن
تصویر تمکن
((تَ مَ کُّ))
جاگیر شدن، دارای جاه و مقام شدن، توانا شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
((مُ کِ))
میسر، آسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
((مُ مَ کَّ))
برقرار شده، پابرجا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یمین
تصویر یمین
((یَ))
سمت راست، سوگند، قسم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممکن
تصویر ممکن
Possible
دیکشنری فارسی به انگلیسی
возможный
دیکشنری فارسی به روسی