جدول جو
جدول جو

معنی یمؤود - جستجوی لغت در جدول جو

یمؤود
(یَ ئو)
نرم و نازک ازمردم و شاخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مولود
تصویر مولود
(دخترانه)
آنکه به دنیا آمده، زاده شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از موعود
تصویر موعود
وعده داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مولود
تصویر مولود
زاییده شده، فرزند، کنایه از نتیجه، تولد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موجود
تصویر موجود
به وجود آمده، هست شده، آفریده شده، وجوددارنده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ءَوْ وِ)
کج کننده. (از منتهی الارب). خمنده و کج کننده. (ناظم الاطباء). کج و خمیده گرداننده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ ئو)
گرانبار از کار. (منتهی الارب). گرانبار. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اُ ئو)
نان بر خاکسترگرم پخته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نان که بر خاکستر گرم قرار گرفته باشد. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(مَ ئو)
دوچار شده به بیماری ’سؤاد’ از مردم و گوسفند و شتر. (از اقرب الموارد). مرد بیمار به مرض سؤاد. (منتهی الارب). گرفتار بیماری سؤاد. (ناظم الاطباء). و رجوع به سؤاد شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
زکام زده و گرفتار زکام. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ ئو)
رجوع به مفؤد شود
لغت نامه دهخدا
(یَ ئو دَ)
یمؤود. نرم و نازک از مردم و از شاخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به یمؤود شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از موعود
تصویر موعود
وعده کرده شده، تقدیر شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولود
تصویر مولود
متولد شده، بوجود آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موجود
تصویر موجود
هست، مقابل نیست و معدوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مودود
تصویر مودود
دوست داشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یموود
تصویر یموود
نرم و نازک، جنبان، لرزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موقود
تصویر موقود
آتش افروخته افروخته افروخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولود
تصویر مولود
((مُ))
زاییده شده، جمع موالید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موقود
تصویر موقود
((مَ یا مُ))
افروخته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موعود
تصویر موعود
((مُ))
وعده کرده شده، وعده داده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موجود
تصویر موجود
((مُ))
آفریده، هست شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موجود
تصویر موجود
باشنده، هستار، هستنده، پدیده، هستی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موعود
تصویر موعود
سررسید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مولود
تصویر مولود
فرزند، فرزاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موجود
تصویر موجود
Available, Existing, Stock
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از موجود
تصویر موجود
disponible, existant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از موجود
تصویر موجود
disponível, existente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از موجود
تصویر موجود
dostępny, istniejący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از موجود
تصویر موجود
доступный , существующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از موجود
تصویر موجود
доступний , існуючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از موجود
تصویر موجود
beschikbaar, bestaand, aanwezig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از موجود
تصویر موجود
verfügbar, existierend, vorhanden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از موجود
تصویر موجود
disponible, existente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از موجود
تصویر موجود
disponibile, esistente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی