اصل کلمه ’یم’به معنی دریا. (از المعرب جوالیقی ص 355). کلمه سریانی است به معنی دریا که عرب آن را معرب کرده به صورت یم درآورده است. (از تاج العروس). و رجوع به یم شود
اصل کلمه ’یم’به معنی دریا. (از المعرب جوالیقی ص 355). کلمه سریانی است به معنی دریا که عرب آن را معرب کرده به صورت یم درآورده است. (از تاج العروس). و رجوع به یم شود
پیمودن، پیماینده، پسوند متصل به واژه به معنای طی کننده مثلاً جهان پیما، راه پیما، زمین پیما، پسوند متصل به واژه به معنای نوشنده مثلاً باده پیما، واحد اندازه گیری طول، تقریباً معادل دو یا سه گز
پیمودن، پیماینده، پسوند متصل به واژه به معنای طی کننده مثلاً جهان پیما، راه پیما، زمین پیما، پسوند متصل به واژه به معنای نوشنده مثلاً باده پیما، واحد اندازه گیری طول، تقریباً معادل دو یا سه گز
ایماء، (از فرهنگ فارسی معین)، مأخوذ از تازی اشاره و نشان دادن به انگشت و جز آن، (ناظم الاطباء)، اشاره، (فرهنگ فارسی معین) : نهاده جهان و فلک چشم و گوش بایما و فرمان خسرو ملک، مسعودسعد، غیر نطق و غیر ایما و سجل صد هزاران ترجمان خیزد ز دل، مولوی، - ایما کردن، ایما و اشاره کردن نشان دادن با دست و سر و جزآن و به رمز بیان کردن، (ناظم الاطباء) : دریابد اگر بدل کنی فکرت بشتابد اگر کنی به چشم ایما، مسعودسعد، و رجوع به ایماء شود
ایماء، (از فرهنگ فارسی معین)، مأخوذ از تازی اشاره و نشان دادن به انگشت و جز آن، (ناظم الاطباء)، اشاره، (فرهنگ فارسی معین) : نهاده جهان و فلک چشم و گوش بایما و فرمان خسرو ملک، مسعودسعد، غیر نطق و غیر ایما و سجل صد هزاران ترجمان خیزد ز دل، مولوی، - ایما کردن، ایما و اشاره کردن نشان دادن با دست و سر و جزآن و به رمز بیان کردن، (ناظم الاطباء) : دریابد اگر بدل کنی فکرت بشتابد اگر کنی به چشم ایما، مسعودسعد، و رجوع به ایماء شود
صاحب منتهی الارب در ذیل ’اما’ آرد: گاهی بجهت ثقل تضعیف میم اول آن را به یا بدل کنند چنانکه در قول عمر بن ربیعه آمده: راءت رجلاً ایما اذ الشمس عارضت فیضحی و ایما بالعشی فیحضر. (منتهی الارب). رجوع به ’امّا’ شود
صاحب منتهی الارب در ذیل ’اما’ آرد: گاهی بجهت ثقل تضعیف میم اول آن را به یا بدل کنند چنانکه در قول عمر بن ربیعه آمده: رَاءَت رجلاً ایما اذ الشمس عارضت فیضحی و ایما بالعشی فیحضر. (منتهی الارب). رجوع به ’اِمّا’ شود
گویند ناحیه ای است متصل به صعید مصر که در ایام معتضد عباسی یا کمی قبل از آن به دست مسلمانان گشوده شد. (از معجم البلدان) ، آن دسته از اولاد قبطبن مصر (سردودمان قبطیان) را که در صعید مصر ساکن بوده اند مریس میخواندند و آن دسته را که در سفلای مصر سکونت گزیده بودند بیما میخواندند. (از نخبه الدهر ص 266 و عیون الانباء ج 2 ص 82)
گویند ناحیه ای است متصل به صعید مصر که در ایام معتضد عباسی یا کمی قبل از آن به دست مسلمانان گشوده شد. (از معجم البلدان) ، آن دسته از اولاد قبطبن مصر (سردودمان قبطیان) را که در صعید مصر ساکن بوده اند مریس میخواندند و آن دسته را که در سفلای مصر سکونت گزیده بودند بیما میخواندند. (از نخبه الدهر ص 266 و عیون الانباء ج 2 ص 82)
یکی از اقوام اصیل آمریکای شمالی که در زوایای شمال غربی بکسیک و در جمهوری آریزونا از جماهیر متفقه جای دارند، مردمانی قوی هیکل و تندرست و دارای تناسب اعضاء کاملند و مقیم در ده باشند و بزراعت اشتغال دارند و ببافتن پاره ای از منسوجات پنبه ای و سبد و زنبیل و ساختن اثاثۀکوچک آشنائی دارند در سوابق ایام مذهب پروتستانی راپذیرفته و راه و رسم زندگی با اروپائیان را آموخته اند ولی در تحت تأثیر این متمدنان مردانشان بدزدی و زنانشان بفحشاء مایل گشته اند، (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از اقوام اصیل آمریکای شمالی که در زوایای شمال غربی بکسیک و در جمهوری آریزونا از جماهیر متفقه جای دارند، مردمانی قوی هیکل و تندرست و دارای تناسب اعضاء کاملند و مقیم در ده باشند و بزراعت اشتغال دارند و ببافتن پاره ای از منسوجات پنبه ای و سبد و زنبیل و ساختن اثاثۀکوچک آشنائی دارند در سوابق ایام مذهب پروتستانی راپذیرفته و راه و رسم زندگی با اروپائیان را آموخته اند ولی در تحت تأثیر این متمدنان مردانشان بدزدی و زنانشان بفحشاء مایل گشته اند، (قاموس الاعلام ترکی)
کبوتر دشتی. (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب). کبوتر وحشی و یکی آن یمامه است و کسائی گوید: کبوتری است که در خانه ها انس می گیرد و اهلی می شود و دیگران گفته اند کبوتری است که جوجه می کند و کبوتر دشتی غیراهلی را حمام گویند و بعضی گفته اند یمام کبوتری دشتی بی طوق است و حمام بر کبوتر طوقدار مانند قمری و فاخته اطلاق شود. (از تاج العروس) ، کبوتر اهلی. (ناظم الاطباء). کبوتر خانگی. (دهار). کبوتر خانه. الواحد یمامه. (مهذب الاسماء) ، شفنین بری است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (مخزن الادویه). شفنین. (اختیارات بدیعی). مرغی است که آن را بوتیمار می گویند. (برهان). بوتیمار نیست و صاحب برهان غلط می گوید و اینکه در ترجمه لفظ شفنین و بوتیمار نوشته که به عربی یمام گویند وهمچنین لفظ یمام را نیز بوتیمار معنی کرده این خطای فاحش را سه بار تکرار نموده، زیرا در کتب متعارف عربی یمام به معنی کبوتر وحشی و خانگی است نه بوتیمار. (از یادداشت مؤلف) ، قمری. (از ناظم الاطباء) ، فاخته. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی) (ناظم الاطباء) ، یمام یا شجرهالیمام، گیاهی است که به یونانی صامریوما نامند. (تذکرۀ داودضریر انطاکی، ذیل مادۀ شجره) ، آهنگ وقصد. یمامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
کبوتر دشتی. (ناظم الاطباء) (دهار) (منتهی الارب). کبوتر وحشی و یکی آن یمامه است و کسائی گوید: کبوتری است که در خانه ها انس می گیرد و اهلی می شود و دیگران گفته اند کبوتری است که جوجه می کند و کبوتر دشتی غیراهلی را حمام گویند و بعضی گفته اند یمام کبوتری دشتی بی طوق است و حمام بر کبوتر طوقدار مانند قمری و فاخته اطلاق شود. (از تاج العروس) ، کبوتر اهلی. (ناظم الاطباء). کبوتر خانگی. (دهار). کبوتر خانه. الواحد یمامه. (مهذب الاسماء) ، شفنین بری است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (مخزن الادویه). شفنین. (اختیارات بدیعی). مرغی است که آن را بوتیمار می گویند. (برهان). بوتیمار نیست و صاحب برهان غلط می گوید و اینکه در ترجمه لفظ شفنین و بوتیمار نوشته که به عربی یمام گویند وهمچنین لفظ یمام را نیز بوتیمار معنی کرده این خطای فاحش را سه بار تکرار نموده، زیرا در کتب متعارف عربی یمام به معنی کبوتر وحشی و خانگی است نه بوتیمار. (از یادداشت مؤلف) ، قمری. (از ناظم الاطباء) ، فاخته. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی) (ناظم الاطباء) ، یمام یا شجرهالیمام، گیاهی است که به یونانی صامریوما نامند. (تذکرۀ داودضریر انطاکی، ذیل مادۀ شجره) ، آهنگ وقصد. یمامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
نام پادشاهی بوده است. (برهان). اما از شواهد برمی آید که ظاهراً از القاب و عناوینی باشد نظیر ’ینال’ و ’تکین’ و جز آنها: از بندگان حضرت شاهان سپر فکنده قیصر کم از یماکش سنجر کم از ینالش. خاقانی. توراست ملک جهان و تویی سزای شرف چگونه گویم مدح یماک و وصف یلاق. خاقانی
نام پادشاهی بوده است. (برهان). اما از شواهد برمی آید که ظاهراً از القاب و عناوینی باشد نظیر ’ینال’ و ’تکین’ و جز آنها: از بندگان حضرت شاهان سپر فکنده قیصر کم از یماکش سنجر کم از ینالش. خاقانی. توراست ملک جهان و تویی سزای شرف چگونه گویم مدح یماک و وصف یلاق. خاقانی
ابن رباب. ازبزرگان متکلمان خوارج. اول در فرقۀ ثعلبیه بود سپس به فرقۀ بهییه پیوست. و از اوست: کتاب المخلوق. کتاب التوحید. کتاب احکام المؤمنین. کتاب رد بر معتزله در قدر. کتاب مقالات. کتاب اثبات امامت ابی بکر. کتاب رد بر مرحبه. کتاب الرد علی حمادبن ابی حنیفه. (از فهرست ابن الندیم). و رجوع به خاندان نوبختی ص 137 شود
ابن رباب. ازبزرگان متکلمان خوارج. اول در فرقۀ ثعلبیه بود سپس به فرقۀ بهییه پیوست. و از اوست: کتاب المخلوق. کتاب التوحید. کتاب احکام المؤمنین. کتاب رد بر معتزله در قدر. کتاب مقالات. کتاب اثبات امامت ابی بکر. کتاب رد بر مرحبه. کتاب الرد علی حمادبن ابی حنیفه. (از فهرست ابن الندیم). و رجوع به خاندان نوبختی ص 137 شود
در ترکیب بجای پیماینده آید بمعانی ذیل: پیدا کننده اندازه هر چیز اندازه گیرنده اشیا سنجنده کیال: زمین پیمای سخن پیمای، راه رونده طی کننده: آسمان پیمای بحر پیمای جهان پیمای راه پیمای رود پیمای، نوشنده خورنده باده پیمای قدح پیمای جام پیمای
در ترکیب بجای پیماینده آید بمعانی ذیل: پیدا کننده اندازه هر چیز اندازه گیرنده اشیا سنجنده کیال: زمین پیمای سخن پیمای، راه رونده طی کننده: آسمان پیمای بحر پیمای جهان پیمای راه پیمای رود پیمای، نوشنده خورنده باده پیمای قدح پیمای جام پیمای
ترکی بنگرید به یامان نوعی باداست که اگر بیایدیا کسی بدان مبتلا گردد مایه مرگ او میشود منسوب به یمن یمنی. متعلق به یمن سخته دریمن: یکی زرنام ملک بر نبشته دگر آهن آب داده یمانی. (دقیقی)، از مردم یمن اهل یمن
ترکی بنگرید به یامان نوعی باداست که اگر بیایدیا کسی بدان مبتلا گردد مایه مرگ او میشود منسوب به یمن یمنی. متعلق به یمن سخته دریمن: یکی زرنام ملک بر نبشته دگر آهن آب داده یمانی. (دقیقی)، از مردم یمن اهل یمن