جدول جو
جدول جو

معنی یلل - جستجوی لغت در جدول جو

یلل
(یَ لَ)
کوتاهی دندان بالا و کژی و میلان آن به جانب داخل دهن و ناهموارروییدگی آن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). الل. (منتهی الارب) ، تابانی. (ناظم الاطباء) ، صفاه بینهالیلل، سنگ لغزان و تابان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
یلل
(یَ لَ)
نام جایی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یلل
کجدندانی
تصویری از یلل
تصویر یلل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یلک
تصویر یلک
مصغر یل، یل۲، کلاه گوشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلل
تصویر خلل
خلّه ها، سوراخ ها، جمع واژۀ خلّه
خلل و فرج: سوراخ ها و گشادگی ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلل
تصویر بلل
تر کردن با آب، تری، نمناکی، نم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملل
تصویر ملل
به ستوه آمدن، بیزاری، ملال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلل
تصویر کلل
جغه یا پری که که پادشاهان، سرداران و دلیران در بزم بر دستار یا کلاه می زده اند، جغه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یلب
تصویر یلب
جوشن چرمین، سپر چرمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یله
تصویر یله
رها، آزاد، ول، ول شده
یله کردن: واگذاشتن، رها کردن، برای مثال گله کرد باید به گیتی یله / تو را چون نباشد ز گیتی گله (فردوسی - ۲/۳۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یسل
تصویر یسل
یسال ها، جناح های لشکر، جمع واژۀ یسال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یال
تصویر یال
موهای گردن اسب و شیر،
هیکل، اندام، گردن
یال و کوپال: کنایه از هیکل و اندام قوی، برز و بالا
یال و کوپال برکشیدن: کنایه از نشان دادن زور بازو، قدرت نمایی کردن، برای مثال عجب یال و کوپال برمی کشی / غباری به گردون چه سرمی کشی (نورالدین ظهوری - لغتنامه - یال)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلل
تصویر غلل
غلّه ها، غلغلک ها، قلّک ها، جمع واژۀ غلّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیل
تصویر لیل
شب، نود و دومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۱ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلل
تصویر طلل
آثار به جامانده از خانه ای که خراب شده است، ویرانه، کالبد و هیکل چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلل
تصویر حلل
حلّه، جامه، لباس نو، جامۀ بلند که بدن را بپوشاند، سلاح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلل
تصویر خلل
کاهش، رخنه و تباهی در کار، گشادگی و رخنه، آسیب، صدمه، قصور، کوتاهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یللی
تصویر یللی
وقت خود را بیهوده هدر دادن، ولگردی، خوش گذرانی، یللی تللی، بانگ و فریادی که در حالت خوشی و مستی برآورند
یللی زدن: یللی
یللی کردن: یللی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زلل
تصویر زلل
در علم عروض اجتماع خرم و هتم است که از مفاعیلن فاع باقی بماند و فعل به جای آن بگذارند
لغزیدن و افتادن
از حق و صواب منحرف گشتن
لغزش، خطا
کمی، نقصان، کم و کاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضلل
تصویر ضلل
گمراهی، آب جاری زیر درختان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلل
تصویر طلل
آثار خانه و عمارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علل
تصویر علل
جمع علت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلل
تصویر غلل
تشنه شدن، تشنگی و سوزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلل
تصویر شلل
داغ جامه که به شستن نرود، خوشخوی آماده یاری، لنگدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلل
تصویر تلل
تری و نمناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلل
تصویر خلل
گشادگی میان دندانها ماند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حله، زیورها، جامه ها، برزک های (کتان) یمانی زیورها پیرایه ها، لباسهای نو جامه ها، بردهای یمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلل
تصویر جلل
امر عظیم، کار بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلل
تصویر زلل
بلغزیدن و سهو افتادن، سبک سرین گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلل
تصویر دلل
جمع دلال، کرشمه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلل
تصویر بلل
نمناکی، تری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یللی
تصویر یللی
شخص بی قید و بی بند و بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلل
تصویر فلل
رخنه شمشیر رخنه روی شمشیر شکستگی: در شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یللی
تصویر یللی
((یَ لَ))
وقت تلف کردن، عمر را به بطالت گذراندن، بیکارگی و تنبلی و تن آسانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یله
تصویر یله
مطلق
فرهنگ واژه فارسی سره