- یل
- پهلوان، دلیر، دلاور، مبارز،
برای مثال بیامد سپه سربه سر بنگرید / هزاروصدوشصت یل برگزید (فردوسی - ۸/۲۱۳) ، بیامد سوی کاخ دستان، فراز / یل پهلوان رستم سرفراز(فردوسی۲ - ۱/۴۹۰)
نوعی نیم تنۀ سادۀ زنانه
معنی یل - جستجوی لغت در جدول جو
- یل
- دلیر، دلاور، پهلوان، مبارز
- یل ((یَ))
- پهلوان، دلاور، جمع یلان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام بلندترین شب سال، آخرین شب پائیز در نیم کره شمالی و بلندترین شب سال که همزمان با میلاد مسیح (ع) است
مطلق
یلمه، جامۀ بلند، قبا
رها، آزاد، ول، ول شده
یله کردن: واگذاشتن، رها کردن،برای مثال گله کرد باید به گیتی یله / تو را چون نباشد ز گیتی گله (فردوسی - ۲/۳۱۸)
یله کردن: واگذاشتن، رها کردن،
جوشن چرمین، سپر چرمین
مصغر یل، یل۲، کلاه گوشی
قسمت برندۀ تیغ، لبۀ تیغ، ضرب شمشیر
ترک کردن، رها کردن، واگذاشتن، وانهادن، واهشتن، واهلیدن، هلیدن، بدرود گفتن، چپ دادن برای مثال گله کرد باید به گیتی یله / تو را چون نباشد ز گیتی گله (فردوسی - ۲/۳۱۸)
کسی که یللی بزند، آنکه در وقت خوشی و شادی بانگ بردارد، برای مثال گشته یلی زن همه بر بانگ نی / همچو زنان یله از بهر می (امیرخسرو - لغتنامه - یلی زن)
یللی، وقت خود را بیهوده هدر دادن، ولگردی، خوش گذرانی، بانگ و فریادی که در حالت خوشی و مستی برآورند
شب آخر پاییز و اول زمستان که مقارن است با ولادت حضرت عیسی و اول دی ماه، دراز ترین شب سال شمسی، کنایه از تاریک و طولانی، شب چلّه، شب یلدا برای مثال باد آسایش گیتی نزند بر دل تنگ / صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود (سعدی۲ - ۴۳۶)
وقت خود را بیهوده هدر دادن، ولگردی، خوش گذرانی، یللی تللی
وقت خود را بیهوده هدر دادن، ولگردی، خوش گذرانی، یللی تللی
وقت خود را بیهوده هدر دادن، ولگردی، خوش گذرانی، یللی تللی، بانگ و فریادی که در حالت خوشی و مستی برآورند
یللی زدن: یللی
یللی کردن: یللی
یللی زدن: یللی
یللی کردن: یللی
رها کرده شده، رها، متخلص، آزاد، مطلق
ترکی پیامبر، راهنما
ترکی پیامبر، راهنما پیغمبر راهنما. توضیح درفارسی بضرورت به سکون لام آمده: هریک عجمی ولی لغزگوی یلواج شناس تنگری جوی. (تحفه العراقین)
پارسی تازی گشته یلنجوجاز دار بوی ها
پارسی تازی گشته یلنجوجاز دار بوی ها
پارسی تازی گشته یلمه معین یلمه را ترکی دانسته برهان و غیاث یلمه را پارسی دانسته اند یلمه گونه ای جامه است لایه دار قبا جامه پوشیدنی: وچون آفتاب جهانتاب درنقطه حمل که بیت الشرف اوست بنفخات نسیم بهاری وقطرات مدامع ابرآزاری زمین را سندس اخضر و کوهسار را یلمق احمر
شخص بی قید و بی بند و بار
کجدندانی
بز سپید
سپید، گاوان سپید
بنگرید به ایلغار ایلغار
بنگرید به یولدوز
شب آخر پائیز و شب اول زمستان و زمان ولادت حضرت عیسی (ع) هم گفته اند
ترکی جانباز کسی که برای پول نمی جنگد
یلبه در فارسی جوشن جوشن
پوست، زره یمانی، کلاه چرمی، پولاد، بزرگ گنده یلبه: چنانکه ماه همی آرزو کند که بود مراسب او را آرایش لگام ویلب. (فرخی)