جدول جو
جدول جو

معنی یقینیه - جستجوی لغت در جدول جو

یقینیه
(یَ نی یَ)
مؤنث یقینی. رجوع به یقینی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
(دخترانه)
خوب، نیکو
فرهنگ نامهای ایرانی
فرقه ای در کردستان عراق که برای شیطان مقامی بالا قائلند و عقاید خود را پنهان می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
مکانی برای برگزاری مراسم عزاداری، به ویژه عزاداری برای امام حسین، تکیه
فرهنگ فارسی عمید
(اَ نیَ)
نام جائیست
لغت نامه دهخدا
(حَ قی قی یَ)
تأنیث حقیقی. مقابل مجازیه: قضیۀ شرطیۀ منفصلۀ حقیقیه. رجوع به قضیه شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سِنی یَ)
دهی است از دهستان جراحی. بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع در 75هزارگزی شمال شادگان و سه هزارگزی باختری راه اتومبیل رو اهواز به بهبهان کنار رود خانه جراحی. ناحیه ای است واقع در دشت. گرمسیر. دارای 110 تن سکنه میباشد. فارسی و عربی زبانند. از رود خانه جراحی مشروب میشود. محصولات آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
از فرق شیعه و شعبه یی از طرفداران امامت ابومنصور که پس از او پسرش حسین بن ابی منصور را صاحب این مقام میشمردند. (مقالات اشعری ص 24) (خاندان نوبختی ص 254). ابن عبد ربه گوید: حسینیه شاخه ای از روافض هستند که از یاران ابراهیم اشتر بودند. اینان شبانه در کوچه های کوفه میگشتند و فریاد میزدند: ’یالثارات الحسین’. (عقد الفرید ج 2 ص 240)
از فروع فرقۀ زیدیه بودند که ائمه را چنین تعداد میکرده اند. 1- علی بن ابیطالب. 2- حسین بن علی. 3- زید بن علی بن حسین. 4- یحیی بن زید. 5- عیسی بن زید. 6- محمد بن عبدالله بن حسن. و بعد از محمد هر کس از آل رسول که مردم را به طاعت خدا بخواند امام میدانند. (الفرق بین الفرق 51-52) (خاندان نوبختی ص 254)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
خانه ای که مخصوص اقامۀ عزای حسین بن علی بن ابیطالب باشد، مسافرخانه هائی که در شهرها مخصوص زائران حسین سازند و جنبۀ انتفاعی ندارد
لغت نامه دهخدا
دهی جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. آب آن از رود خانه مزدقان و محصول آن غلات و بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
صورتی از نام آطن. اثینه. (تاریخ الحکماء قفطی ص 25، 265، 309) (عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 43) : انه (کرسفس) یعلمهم (اصحاب المظلّه) فی رواق هیکل مدینه اثینیهمدینهالحکماء بارض یونان. (تاریخ الحکماء ص 265) ، کدوی تنبل
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
مدرسه ای بوده است در دمشق، گویند در آن حال که غزالی ترک مسند درس گفته و سیر و سیاحت اختیار کرده بود وارد این مدرسه شد. حلقۀ درس دائر بود و استاد سخنان او را تدریس و ’قال الغزالی’ تکرار می کرد. غزالی از بیم اعجاب و غرور بر خویشتن بهراسید و بترک دمشق گفت. (از غزالی نامه ص 153)
لغت نامه دهخدا
(تَ نی نی یَ / یِ)
مؤنث تقنینی.
- دورۀ تقنینیه:
- قوه تقنینیه، یکی از قوای سه گانه کشور که عامل تشکیل حکومت صحیح است. و آن شامل مجلس شورایی است مرکب از نمایندگان ملت که وضع قوانین را بعهده میگیرد. قانون گزاری. (فرهنگ فارسی معین).
- مجالس تقنینیه.
رجوع به تقنین شود
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
درختی است. (اقرب الموارد). رجوع به تاج العروس ج 9 ص 348 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نی یَ)
صنفی از فرقۀ زیدیه، و آنان اصحاب فضل بن دکین بوده اند. (از مفاتیح)
لغت نامه دهخدا
(عِنْ نی نی یَ)
نامردی و عنین بودن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رُ دَ نی یَ)
نیزۀ منسوب به ردینی یا ردینه. (ناظم الاطباء).
- قناه ردینیه، منسوب است به ردینه. (منتهی الارب). رجوع به ردینی و ردینه شود
لغت نامه دهخدا
(لُ قَ می یَ)
حنطهٌ لقیمیه، گندم بزرگ سریه، گندم منسوب به لقیم که دهی است در طایف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ نی یَ)
آطنی. اطینی. تمدن آتنی. رجوع به اطینا و آتن شود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
هروی یا هراتی. نسبت او به یزد اشتباه است. یقینی از شعرای معاصر جامی شاعر سلطان حسین میرزا بود و به فارسی و ترکی اشعار دل انگیز دارد. بیت زیر از اوست:
صبحی که دم به مهر نزد یک نفس تویی
نخلی که بر نخورد از او هیچکس تویی.
(از فرهنگ سخنوران) (از صبح گلشن ص 616)
عمادزاده. متوفی به سال 976 هجری قمری او راست دیوانی به ترکی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
منسوب به یقین و حکماً و البته و از روی علم و دانایی و به طور اطمینان و تحقیق. (ناظم الاطباء). حتمی: امور یقینی، امور قطعی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یقین شود، (اصطلاح منطق) اعتقادی بود جازم مطابق. اعتقاد جازم مرکب بود از تصدیقی مقارن تصدیقی دیگر به امتناع نقیض تصدیق اول. (از اساس الاقتباس ص 360)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دهی بوده مقابل باب الصغیر شهر دمشق که اینک بصورت باغستان هایی درآمده است. گروهی از دانشمندان در آنجا سکونت گزیده اند. (از معجم البلدان). رجوع به قینه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
تیزی. دریافت و زودفهمی. لقانه. لقن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از یقینی
تصویر یقینی
حتمی، امور قطعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمانیه
تصویر یمانیه
جو سرخ، زن یمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطینیه
تصویر لطینیه
لاتینی زبان فرنگی زبان رومی مونث لطینی، زبان لاتینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقانیه
تصویر لقانیه
زیرکی هوشیاری
فرهنگ لغت هوشیار
فرسارشی آسایی داتیک مونث تقنینی: دوره تقنینیه مجالس تقنینیه. یا قوه تقنینیه. یکی از قوای سه گانه کشور که عامل تشکیل حکومت صحیح است مرکب از نمایندگان ملت که وضع قوانین را بعهده میگیرد قانون گزاری
فرهنگ لغت هوشیار
مونث حقیقی. یا قضیه حقیقیه. قضیه ایست که موضوع حکم و مصادیق آن اعم از مصادیق متقرر و متحق در عین باشد یعنی اعم از آنکه متحقق الوجود باشد یا متقدر الوجود. یا قضیه حقیقیه منفصله. قضیه ایست که حکم بتنافی در آن صدقا و کذبا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
خانه ای که مخصوص اقامه عزای حسین بن علی ابیطالب علیه السلام باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یقیناً
تصویر یقیناً
((~. نَ نْ))
قطعاً، مسلماً، مطمئناً، از روی یقین
فرهنگ فارسی معین
((حُ س ِ یِ))
محلی است که مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) در آن جا برگزار می شود، تکیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقنینیه
تصویر تقنینیه
((تَ یَّ))
مؤنث تقنینی. دوره تقنینیه، مجالس تقنینیه. قوه تقنینیه، یکی از قوای سه گانه کشور که عامل تشکیل حکومت صحیح است و آن شامل مجلس شورایی است مرکب از نمایندگان ملت که وضع قوانین را به عهده می گیرد، قانون گذاری
فرهنگ فارسی معین
حتمی، قطعی، محقق، مسلم، اعتقادی، باوری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مطمئن، البتّه، قطعاً
دیکشنری اردو به فارسی