- یقینی
- حتمی، امور قطعی
معنی یقینی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی گمان
به طور قطع و یقین، شیرین، قطعاً، هر آینه، حتم، حتماً، به یقین، حقاً
بی گمان قطعا مسلما
نسبت اجدادی است، عقیق
باور، بی گمانی
علم و اطلاع که پس از بررسی و استدلال و برطرف شدن شک و گمان حاصل شود، امری که واضح و ثابت شده باشد، بی شک و شبهه، بی گمان، در تصوف ایمان قلبی به عوالم غیب بدون هیچ شک و تردیدی
یقین داشتن: به راستی و درستی دانستن، مطمئن بودن
یقین دانستن: مطمئن بودن
یقین کردن: باور کردن و بی گمان پذیرفتن، مطمئن شدن
به یقین: یقیناً
یقین داشتن: به راستی و درستی دانستن، مطمئن بودن
یقین دانستن: مطمئن بودن
یقین کردن: باور کردن و بی گمان پذیرفتن، مطمئن شدن
به یقین: یقیناً
هر چیز ثابت و واضح و دانسته شده و اطمینان قلب باینکه چیزی که تعلق دارد موافق واقع میباشد
عدم یقین