جدول جو
جدول جو

معنی یقینا

یقینا
به طور قطع و یقین، شیرین، قطعاً، هر آینه، حتم، حتماً، به یقین، حقاً
تصویری از یقینا
تصویر یقینا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با یقینا

یقینا

یقینا
البته، بالقطع، بدرستی، براستی، بی تردید، بی شبهه، بی گمان، قطعاً، محققاً، مسلماً، مطمئناً
فرهنگ واژه مترادف متضاد

یقینی

یقینی
منسوب به یقین و حکماً و البته و از روی علم و دانایی و به طور اطمینان و تحقیق. (ناظم الاطباء). حتمی: امور یقینی، امور قطعی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یقین شود، (اصطلاح منطق) اعتقادی بود جازم مطابق. اعتقاد جازم مرکب بود از تصدیقی مقارن تصدیقی دیگر به امتناع نقیض تصدیق اول. (از اساس الاقتباس ص 360)
لغت نامه دهخدا

یقینی

یقینی
هروی یا هراتی. نسبت او به یزد اشتباه است. یقینی از شعرای معاصر جامی شاعر سلطان حسین میرزا بود و به فارسی و ترکی اشعار دل انگیز دارد. بیت زیر از اوست:
صبحی که دم به مهر نزد یک نفس تویی
نخلی که بر نخورد از او هیچکس تویی.
(از فرهنگ سخنوران) (از صبح گلشن ص 616)
عمادزاده. متوفی به سال 976 هجری قمری او راست دیوانی به ترکی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

یقیناً

یقیناً
بدون شک و بی گمان و محقق و به طور تحقیق و به راستی و به درستی و البته و بی شبهه. (ناظم الاطباء). قطعاً و حتماً و بی شبهه و بی گمان و به طور قطع و یقین. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا