- یقظه
- بیداری
معنی یقظه - جستجوی لغت در جدول جو
- یقظه ((یَ ظِ))
- بیداری، هوشیاری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیداری، بیدار بودن، هوشیار بودن
ک لنگوته لنگ کوچک لنگ مانندی که درویشان بکمر می بشتند و عورت را بدان می پوشاندند و گاهی آن را زی بغل چپ و راست برده بپشت گرده گره می زدند لنگونه. توضیح این کلمه را گاه بضاد هم ضبط کرده اند
بیداری
یقاظت در فارسی: بیدار گشتن
بیدار، هوشیار: زن
((قَ یا ق ظَ یا ض))
فرهنگ فارسی معین
لنگ مانندی که درویشان به کمر می بستند و عورت را بدان می پوشاندند و گاهی آن را از زیر بغل چپ و راست برده به پشت گردن گره می زدند، لنگوته
گریبان
آن بخش از لباس که دور گردن قرار دارد، گریبان
بیدار
گریبان، یخه