- یغما (دخترانه)
- غارت، تاراج، غنیمت، نام شهری در ترکستآنکه مردمان زیبا و صاحب جمال دارد
معنی یغما - جستجوی لغت در جدول جو
- یغما
- ترکی تاراج، نام شهری در ترکستان -1 غارت تاراج، نام شهری در ترکستان
- یغما ((یَ))
- تاراج، غارت، چپاول، نام شهری در ترکستان که زیبارویان آن معروف بودند
- یغما
- چپاول، تاراج، غارت،
برای مثال ایا ستارۀ خوبان خلّخ و یغما / به دلبری دل ما را همی زنی «یغما» (امیرمعزی - ۱۳)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیهوش شدن، بیهوش کردن، بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است)
تابۀ کوچک دسته دار، روغن داغ کن
بیهوشی، حالت بیهوشی ناشی از مسمومیت، اورمی، مرض قند، الکلیسم و مانند آن، بیهوش شدن، بیهوش کردن
بیابانی
غول، غول بیابانی
از مردم یغما، کنایه از زیبارو، برای مثال من همان روز دل و صبر به یغما دادم / که مقید شدم آن دلبر یغمایی را (سعدی۲ - ۳۱۶)
یغماگر، غارتگر، آنکه مال مردم را غارت کند، غارت کننده، تاراج کننده
غارتگر، آنکه مال مردم را غارت کند، غارت کننده، تاراج کننده
از شهر یغما، خوبروی -1 منسوب به یغما، خوبروزیبا: من همان روز دل و صبر بیغما دادم که مقید شدم آن دلبریغمائی را. (سعدی)
چپاول، غارتگری
غارتگر تاراج گر
غارت کردن: دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد کی التقات کند بر بتان یغمائی. (گلستان)
غارت کردن
تاراجگر
تاراج کردن
تاراج کردن
سفره ای که برای همگان می گستردند و همه بر آن می نشستند و از آن بهره می بردند، برای مثال ادیم زمین سفرۀ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱ - ۳۳)
آدم ضعیف و لاغر