جدول جو
جدول جو

معنی یعامل - جستجوی لغت در جدول جو

یعامل
(یَ مِ)
جمع واژۀ یعمل. (المنجد). و رجوع به یعمل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معامل
تصویر معامل
معامله کننده، خرید و فروش کننده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ مِ)
عثمان زاده، یکی از ادبا و شعرای عثمانی است وی پسر یکی از اعیان آن زمان بوده و راه دانش را اختیار کرده و علوم رسمی را در مدارس علمی تحصیل کرد و بسال 1129 هجری قمری در حلب و بسنه 1135 در مصر بمولویت نایل گردید و پس از یک سال معزول و سپس مرحوم شد کتابی مفید موسوم به ’حدیقه الوزراء’ دارد و شرحی بر ’اربعین حدیث’ نگاشته دیوانی مرتب هم دارد. چهار ذیل متعاقب از طرف چهار تن از فضلا بحدیقه الوزراء نوشته شده: 1- گل زیبا، تألیف رئیس الکتاب دلاور زاده عمر افندی. 2- ورد مطرّا تألیف احمد جاویدبک. 3- برگ سبز، تألیف عبدالفتاح شفقت افندی بغدادی. 4- ورد الحدائق، تألیف احمد رفعت افندی مستوفی رسومات. که تراجم احوال وزراء عظام تا اوائل سلطنت سطان عبدالعزیزخان را حاوی میباشند و حدیقه الوزراء با سه ذیل اول از کتب مذکور بسال 1271 هجری قمری در مطبعۀ جریدۀ حوادث طبع و نشر گردید ذیل چهارم هم با چاپ سنگی منتشر شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(مُ مِ)
معامله کننده... و به معنی خرید و فروخت کننده. (غیاث) (آنندراج). معامله کننده و خرید و فروخت نماینده. (ناظم الاطباء). سوداگر. آنکه داد وستد کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
تو فارغ از آنکه بیدلی هست
و اندوه ترا معاملی هست.
نظامی.
قلب اندودۀ حافظ بر او خرج نشد
کاین معامل به همه عیب نهان بینا بود.
حافظ.
، در اسکندرنامه کنایه از مشتاق و آرزومند چنانکه اکثر شارحین ثقات نوشته اند. (غیاث) (آنندراج). مشتاق و آرزومند، هم کسب و هم صنعت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
با یکدیگر داد و ستد کردن. (از اقرب الموارد) : فی سنه 800، ابتدی ضرب النحاس و التعامل به. (نقودالعربیه ص 71). عوام از تحامل فضول در ابواب تعامل دست بداشتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 349)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
با یکدیگر داد ستد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معامل
تصویر معامل
معامله کننده و بمعنی خرید و فروش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
کارکن، صنعتگر، کسی که با دست کار کند، بمعنی والی و حاکم هم گفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عامل
تصویر عامل
((مِ))
عمل کننده، کارگزار، کسی که امور مالی یا ملکی کس دیگر را اداره کند، والی، حاکم، در قدیم بزرگترین مأمور وصول مالیات، هر عنصر ریاضی مانند عدد، حرف و عبارت که جزیی از یک حاصل ضرب باشد، نماینده شرکت، سا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معامل
تصویر معامل
((مُ مِ))
معامله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عامل
تصویر عامل
کارتار، کارکن، کارگزار، گماشته، انگیزه، کننده
فرهنگ واژه فارسی سره
سروکار، واکنش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
تفاعلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
Interaction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
interaction
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
interakcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
mwingiliano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
взаимодействие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
Interaktion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تعامل
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
تعامل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
আন্তঃক্রিয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
etkileşim
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
互动
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
상호작용
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
相互作用
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
אִינְטֶרַקְצְיָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
पारस्परिक क्रिया
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
взаємодія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
การปฏิสัมพันธ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
interactie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
interacción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
interazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
interação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تعامل
تصویر تعامل
interaksi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی