- یزدیون(یَ دی یو)
جمع واژۀ یزدی. یزدیها. جماعتی از محدثانند. (یادداشت مؤلف)
معنی یزدیون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بردن مال دیگری پنهانی و بی خبر که صاحب مال در آن لحظه آگاه نشود، دزدی کردن، کنار کشیدن خود
مزدیسنا، زرتشتی، آنکه به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت، زردشتی، زردهشتی، مزدیسنی، گبر، گبرک، مزداپرست، بهدین
(مَ رَ کَ / مَ رِ کِ بَ تَ)
لغت نامه دهخدا
پیراستن باشد که بریدن شاخه های زیادتی درخت است. (برهان) (آنندراج). پیراستن درخت و تراش دادن و تراشیدن و آراستن، جلا دادن. (ناظم الاطباء)
آراسته شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). زینت گرفتن
(زَ دی یو)
لغت نامه دهخدا
جماعتی از محدثان منسوب به زید بن علی (ع) مذهباً و نسباً. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به زید بن علی و زیدیه شود
(عُ قَ دی یو)
لغت نامه دهخدا
منسوبند به دختر مغتربن بولان که نام وی عقده است و از آن است طرماح. (از منتهی الارب). رجوع به عقده و عقدی شود
از ریشه پارسی ماتکیان ماتک گروان جمع مادی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : ماده در نظر مادیون عنوان فکر و تصور ندارد
