جدول جو
جدول جو

معنی یرنداق - جستجوی لغت در جدول جو

یرنداق
چرم خام، تسمه، دوال، دوالی که به گردن اسب می بندند، تسمه که روی زین بسته شود، در علم زیست شناسی روده
تصویری از یرنداق
تصویر یرنداق
فرهنگ فارسی عمید
یرنداق
ترکی روده، دوال روده، تسمه و دوال نرم وسفید: بی یرنداق گرد کردن تو نه بگردی و نه فرو گذری. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
یرنداق
((یَ رَ))
روده، تسمه و دوال نرم و سفید
تصویری از یرنداق
تصویر یرنداق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برنداق
تصویر برنداق
ترکی پشمه پوست خام بود که ترکان بمالند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یرنتاق
تصویر یرنتاق
ترکی روده، دوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارندان
تصویر ارندان
انکار و حاشا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنداف
تصویر برنداف
روده، تسمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنداخ
تصویر پرنداخ
تیماج سختیان ساغری سوخته کیمخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرنداخ
تصویر پرنداخ
تسمه یا کمربندی که از تیماج درست کنند
تیماج، پوست دباغی شدۀ بز، پرانداخ، اپرنداخ، سختیان، پرندخ، لکا، گوزگانی، کوزکانی، ساختیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورنداز
تصویر ورنداز
اندازه (جامه و غیره)، نقشه مسوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارندان
تصویر ارندان
((اَ رَ))
حاشا، انکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرنداخ
تصویر پرنداخ
((پَ رَ))
تیماج، سختیان، تسمه یا کمربند که از تیماج درست کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورنداز
تصویر ورنداز
((وَ رَ))
اندازه (جامه و غیره..)، نقشه، مسوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنداف
تصویر برنداف
تسمه، دوال، روده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنداق
تصویر بنداق
کلاهی دراز شبیه بتاجی که درویشان و قلندران بر سر گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درناق
تصویر درناق
ترکی ناخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درداق
تصویر درداق
تپه هموار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسداق
تصویر رسداق
پارسی تازی گشته روستا روستا ده قریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزداق
تصویر رزداق
روستا، قریه، ده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنداق
تصویر شنداق
از بهترین کوکهای سیصد و شصت گانه که اهل ختا برای شدرغو ساخته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرناق
تصویر قرناق
خدمت کار، کنیز، محرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنداق
تصویر قنداق
قسمت ته تفنگ که از چوب ساخته می شود، پارچه ای که کودک شیرخوار را در آن می بندند، قنداقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فنداق
تصویر فنداق
سیاهه
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی کنیزک خدمتکار کنیزک، جمع (بسیاق فارسی) قرناقان: یک کنیزک بود در مبرز چو ماه سخت زیبا و ز قرناقان شاه. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی پابنده پاوند وروند (گویش گیلکی)، دسته دسته تفنگ پارچه ای که دست و پای کودک نوزاد را در آن می پیچند و بانوار مانندی آن را می بندند تا دست و پای کودک بی حرکت بماند: بچه را در قنداق سفید می پیچند و دو ننو می خوابانند، قسمت چوبی ته تفنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنداق
تصویر بنداق
((بَ))
کلاهی دراز شبیه به تاجی که درویشان و قلندران بر سر گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسداق
تصویر رسداق
((رُ))
ده، روستا، رستاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرناق
تصویر قرناق
((قُ یا قِ))
خدمتکار، کنیزک، جمع (به سیاق فارسی) قرناقان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قنداق
تصویر قنداق
((قُ))
دسته تفنگ، پارچه ای که نوزاد را در آن می پیچند
فرهنگ فارسی معین
بر گرفته از پارسی برناک (حنا)، حنا که دست و پا را با آن رنگ میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یراق
تصویر یراق
سلاح، اسلحه سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یراق
تصویر یراق
((یَ))
ساز و برگ اسب، سلاح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یراق
تصویر یراق
ابزار جنگی از قبیل شمشیر، سپر، تیر، کمان، تفنگ و امثال آن ها
مجموع زین، نمدزین، تنگ، دهانه و آنچه اسب را با آن می آرایند، آشرمه، زین و برگ، زین افزار، یراغ، ساز
نوار بافته شده از مفتول های نازک فلزی
فرهنگ فارسی عمید