ابزار جنگی از قبیل شمشیر، سپر، تیر، کمان، تفنگ و امثال آن ها مجموع زین، نمدزین، تنگ، دهانه و آنچه اسب را با آن می آرایند، آشرمه، زین و برگ، زین افزار، یراق، ساز نوار بافته شده از مفتول های نازک فلزی
ابزار جنگی از قبیل شمشیر، سپر، تیر، کمان، تفنگ و امثال آن ها مجموع زین، نمدزین، تنگ، دهانه و آنچه اسب را با آن می آرایند، آشُرمِه، زین و بَرگ، زین اَفزار، یَراق، ساز نوار بافته شده از مفتول های نازک فلزی
نام دوایی است که آن را هلیون و مارچوبه و مارگیاه گویند. (برهان) (آنندراج). مارچوبه و هلیون. (ناظم الاطباء). هلیوم. (تحفۀ حکیم مؤمن). یرامع. رجوع به مارچوبه و هلیون شود
نام دوایی است که آن را هلیون و مارچوبه و مارگیاه گویند. (برهان) (آنندراج). مارچوبه و هلیون. (ناظم الاطباء). هلیوم. (تحفۀ حکیم مؤمن). یرامع. رجوع به مارچوبه و هلیون شود
نام بتی، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نام بتی بوده است عرب را و در نامهای عربی عبد یالیل هست، (یادداشت مؤلف)، و صاحب تاج العروس آرد: نام بتی است که کلمه عبد بدان اضافه شود چون عبد یغوث و عبد مناه و عبدود و غیره، (تاج العروس ذیل یل)، و ابن عبد یالیل بن عبد کلال هو الذی عرض النبی علیه نفسه فلم یجبه الی ما اراد، (تاج العروس ذیل کلل)، و ابن کلبی پنداشته است که هر نامی از عرب مختوم به (ال) و (ایل) باشد مانند جبریل و شهمیل و عبد یالیل مضاف به ایل یا ال است و این دو از اسماء خدای عزوجل باشد لکن خطای این نظر را ما در ’ال ل’ و ’ای ل’ ثابت کردیم، (از تاج العروس ذیل یل)، و رجوع به بت شود
نام بتی، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، نام بتی بوده است عرب را و در نامهای عربی عبد یالیل هست، (یادداشت مؤلف)، و صاحب تاج العروس آرد: نام بتی است که کلمه عبد بدان اضافه شود چون عبد یغوث و عبد مناه و عبدود و غیره، (تاج العروس ذیل یل)، و ابن عبد یالیل بن عبد کُلال هو الذی عرض النبی علیه نفسه فلم یجبه الی ما اراد، (تاج العروس ذیل کلل)، و ابن کلبی پنداشته است که هر نامی از عرب مختوم به (ال) و (ایل) باشد مانند جبریل و شهمیل و عبد یالیل مضاف به ایل یا ال است و این دو از اسماء خدای عزوجل باشد لکن خطای این نظر را ما در ’ال ل’ و ’ای ل’ ثابت کردیم، (از تاج العروس ذیل یل)، و رجوع به بت شود
سر والتر رالیگ از رجال نامی تاریخ انگلستان بود که در سال 1552 میلادی در قصبۀ هایس ناحیۀ دوونشیر بدنیا آمد، او مورد توجه خاص الیزابت قرار گرفت و با مردم ایرلند که سر به شورش برداشته بودند، مردانه جنگید، فکر تشکیل موسسۀ مهاجران در امریکای شمالی از اوست و در سال 1584 در ایالت ویرجینیا این مؤسسه را تشکیل داد، او شهرت و نفوذ روزافزونی کسب کرد و بارها بعضویت پارلمان بریتانیا برگزیده شد، ولی در زمان جنگ نفوذ و وجهۀ خود را از دست داد و باتهام سیاسی زندانی گردید و 12 سال درزندان ماند، پس از رهایی از زندان در سال 1616 بامریکای جنوبی مأموریت یافت و قسمتی از این سرزمین را بتصرف انگلستان درآورد، او اولاً باتهام ویران کردن بعضی از مستملکات اسپانیا که از طرف دولت مذکور بر ضداو اعلام جرم شده بود و ثانیاً باتهام دیگری محکوم بمرگ شد و در سال 1618 بناحق اعدام گردید، رالیگ در ادبیات نیز سهمی بسزا داشت و از آثار مهم او ’تاریخ جهان’ میباشد، ابتکار کشت توتون در ویرجینیا باو نسبت داده شده است، (از وبستر) (قاموس الاعلام ترکی ج 3)
سر والتر رالیگ از رجال نامی تاریخ انگلستان بود که در سال 1552 میلادی در قصبۀ هایس ناحیۀ دوونشیر بدنیا آمد، او مورد توجه خاص الیزابت قرار گرفت و با مردم ایرلند که سر به شورش برداشته بودند، مردانه جنگید، فکر تشکیل موسسۀ مهاجران در امریکای شمالی از اوست و در سال 1584 در ایالت ویرجینیا این مؤسسه را تشکیل داد، او شهرت و نفوذ روزافزونی کسب کرد و بارها بعضویت پارلمان بریتانیا برگزیده شد، ولی در زمان جنگ نفوذ و وجهۀ خود را از دست داد و باتهام سیاسی زندانی گردید و 12 سال درزندان ماند، پس از رهایی از زندان در سال 1616 بامریکای جنوبی مأموریت یافت و قسمتی از این سرزمین را بتصرف انگلستان درآورد، او اولاً باتهام ویران کردن بعضی از مستملکات اسپانیا که از طرف دولت مذکور بر ضداو اعلام جرم شده بود و ثانیاً باتهام دیگری محکوم بمرگ شد و در سال 1618 بناحق اعدام گردید، رالیگ در ادبیات نیز سهمی بسزا داشت و از آثار مهم او ’تاریخ جهان’ میباشد، ابتکار کشت توتون در ویرجینیا باو نسبت داده شده است، (از وبستر) (قاموس الاعلام ترکی ج 3)
قصبه ای است زیبا در ایالت کارولینای ممالک متحدۀ امریکا، در 384هزارگزی جنوب باختری واشنگتن، این قصبه دارای 9265 تن جمعیت و کارخانه های آهن ریزی و سیگارسازی است، در این قصبه تیمارستان و آموزشگاههایی برای تعلیم و تربیت کرولالها و کورها و همچنین پرورشگاههایی برای تربیت اطفال بی سرپرست و موزۀ زمین شناسی و سایر مؤسسات علمی و خیریه وجود دارد، رالیگ مرکز تجارت توتون و حبوب میباشد، بنای آن بسال 1792 میلادی بوده است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 و لاروس)
قصبه ای است زیبا در ایالت کارولینای ممالک متحدۀ امریکا، در 384هزارگزی جنوب باختری واشنگتن، این قصبه دارای 9265 تن جمعیت و کارخانه های آهن ریزی و سیگارسازی است، در این قصبه تیمارستان و آموزشگاههایی برای تعلیم و تربیت کرولالها و کورها و همچنین پرورشگاههایی برای تربیت اطفال بی سرپرست و موزۀ زمین شناسی و سایر مؤسسات علمی و خیریه وجود دارد، رالیگ مرکز تجارت توتون و حبوب میباشد، بنای آن بسال 1792 میلادی بوده است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 و لاروس)
یکی از شهرهای ناحیۀ قدیمی لیدیا از آناطولی است که در حوالی رود خانه میاندر (مندرس) قرار دارد و اکنون بنام سلطان حصاری معروف است. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به ترال شود
یکی از شهرهای ناحیۀ قدیمی لیدیا از آناطولی است که در حوالی رود خانه میاندر (مندرس) قرار دارد و اکنون بنام سلطان حصاری معروف است. (از قاموس الاعلام ترکی). رجوع به ترال شود
بالغ، ظاهراً در ترکی مغولی بمعنی آبادی و شهر است، مرحوم اقبال در تاریخ مغول گوید: پس از آنکه مغول بامیان را زیرو رو کردند آنرا از آن تاریخ ببعد ’ماوبالیغ’ یعنی آبادی بد نامیدند، (تاریخ مغول ص 58)، و خان بالیغ (شهرخان) نام پکن است، و رجوع به بالغ و خان بالغ شود
بالغ، ظاهراً در ترکی مغولی بمعنی آبادی و شهر است، مرحوم اقبال در تاریخ مغول گوید: پس از آنکه مغول بامیان را زیرو رو کردند آنرا از آن تاریخ ببعد ’ماوبالیغ’ یعنی آبادی بد نامیدند، (تاریخ مغول ص 58)، و خان بالیغ (شهرخان) نام پکن است، و رجوع به بالغ و خان بالغ شود
یارالتو: بزرگان ایشان را پنج عدد پایزه چنان از مس زده اندو به متوسطان سه عدد تا به ایلچیان یرالتو می دهند وپیش از این پیش هر شهزاده و خاتون و امیر را انواع پایزه ها بود. (تاریخ غازانی ص 296). از آن ایلچیان به یرالتو و یامهای بنجیک می روند که نه دیه بینند و نه شهر و نزول ایشان همان قدر باشد که آشی به تعجیل خورند. (تاریخ غازانی ص 360). و رجوع به یارالتو شود
یارالتو: بزرگان ایشان را پنج عدد پایزه چنان از مس زده اندو به متوسطان سه عدد تا به ایلچیان یرالتو می دهند وپیش از این پیش هر شهزاده و خاتون و امیر را انواع پایزه ها بود. (تاریخ غازانی ص 296). از آن ایلچیان به یرالتو و یامهای بنجیک می روند که نه دیه بینند و نه شهر و نزول ایشان همان قدر باشد که آشی به تعجیل خورند. (تاریخ غازانی ص 360). و رجوع به یارالتو شود
منسوب به یرلیغ. مربوط به یرلیغ. منشوری. مربوط به فرمان پادشاه: حجتهای کهنه که تاریخ آن بیش از سی سال باشد به موجب حکم یرلیغی و شرطی که علیحده در این باب فرموده ایم ممنوع ندارد. (تاریخ غازانی ص 219). و رجوع به یرلیغ شود
منسوب به یرلیغ. مربوط به یرلیغ. منشوری. مربوط به فرمان پادشاه: حجتهای کهنه که تاریخ آن بیش از سی سال باشد به موجب حکم یرلیغی و شرطی که علیحده در این باب فرموده ایم ممنوع ندارد. (تاریخ غازانی ص 219). و رجوع به یرلیغ شود
فرمان پادشاهی. (غیاث). اجازه و حکم و فرمان شاه یا امیر. (یادداشت مؤلف). فرمان پادشاهان که آن را مثال و منشور نیز گویند و یرلغ مخفف آن است. (آنندراج). یرلغ. برات و سند و فرمان پادشاهی بخصوص فرمان خان تاتارستان. (ناظم الاطباء) : او را قتلغ سلطان به لقب پدر یرلیغ فرمود. (تاریخ جهانگشای جوینی). اگر صد خون به یک غمزه بریزی کس نمی پرسد مگر یرلیغ ترخانی ز سلطان ایلخان داری. نزاری قهستانی. هولاکوخان او را پایزه و یرلیغ داد. (جامع التواریخ رشیدی). چون حکم یرلیغ همایون... به قیام به اهتمام و اتمام این امر مهم نفاذ یافت... (جامع التواریخ رشیدی). مدت ماهی در آن مرحله اقامت نمودندو به پادشاهان و سلاطین ایران زمین یرلیغها اصدار فرمودند. (جامع التواریخ رشیدی). به هر جانب ایلچیان راجهت تحصیل مال با یرلیغها و... روانه فرمود. (تاریخ غازانی ص 59). التماس کردند تا یرلیغ در باب ممالک مقرر بدهد. (تاریخ غازانی ص 68). شنیدم که یرلیغ از ارغون خان به شهزاده غازان رسیده است مشتمل بر آنکه نوروز و متعلقان با بوقا در کنگاج بوده اند باید که ایشان را گرفته تمامت به یاسا رسانید. (تاریخ غازانی ص 16). او را یرلیغ ترخانی داد و راه خزانه داری بر وی توسامیشی فرمود. (تاریخ غازانی ص 20). فرمان شد تا یرلیغها و آل تمغا که داشتند بازسپردند و اجازت یافتند. (تاریخ غازانی ص 30). نمود که حکم یرلیغ کیخاتوخان است که شهزاده مراجعت کند و دیار خراسان و مازندران از یاغی نگاهدارد. (تاریخ غازانی ص 38). باقی امرا نوروزرا سیورغامیشی فرموده با یرلیغ و استمالت عاطفت و اقالت عشرت اجازت انصراف داد. (تاریخ غازانی ص 51). و حکم یرلیغ نفاذ یافت که از کنار آمویه تا سرحد ممالک عراق که در قبضۀ تصرف و پنجۀ تملک ماست... به نوروز ارزانی داشتیم. (تاریخ غازانی ص 55). دست مولانا عضدالدین بگرفت گفت رقص بکن، شخصی به او گفت که تو رقص به اصول نمی کنی زحمت مکش. مولانا گفت من رقص به یرلیغ می کنم نه به اصول. (منتخب لطایف عبید زاکانی چ برلین ص 170). ای صاحبی که هست ز یرلیغ حکم تو ترک ومغول و تازی و رومی و بربری. پوربهای جامی. یرلیغ بلیغ به نام... نوشت. (مجمل التواریخ زندیه ص 47) ، طغرای شاه بر بالای حکمی. ظهیر. (یادداشت مؤلف) : فاتفق اهل العراق علی تولیه ابی غره نقابه الاشراف و کتبوا بذلک الی السلطان ابی سعید فامضاه و نفذ له الیرلیغ و هو الظهیر بذلک و بعثت له الخلعه... (ابن بطوطه). و قام الیه و عانقه و اجلسه الی جانبه و قال له ’سن آطا’ و معناه بالترکیه انت ابی و کتب له الیرلیغ و هو الظهیر ان لایطالبه بهدیه بعدها هو و لا اولاده. (ابن بطوطه) ، رحم و شفقت، ناامیدی و بیچارگی. (ناظم الاطباء)
فرمان پادشاهی. (غیاث). اجازه و حکم و فرمان شاه یا امیر. (یادداشت مؤلف). فرمان پادشاهان که آن را مثال و منشور نیز گویند و یرلغ مخفف آن است. (آنندراج). یرلغ. برات و سند و فرمان پادشاهی بخصوص فرمان خان تاتارستان. (ناظم الاطباء) : او را قتلغ سلطان به لقب پدر یرلیغ فرمود. (تاریخ جهانگشای جوینی). اگر صد خون به یک غمزه بریزی کس نمی پرسد مگر یرلیغ ترخانی ز سلطان ایلخان داری. نزاری قهستانی. هولاکوخان او را پایزه و یرلیغ داد. (جامع التواریخ رشیدی). چون حکم یرلیغ همایون... به قیام به اهتمام و اتمام این امر مهم نفاذ یافت... (جامع التواریخ رشیدی). مدت ماهی در آن مرحله اقامت نمودندو به پادشاهان و سلاطین ایران زمین یرلیغها اصدار فرمودند. (جامع التواریخ رشیدی). به هر جانب ایلچیان راجهت تحصیل مال با یرلیغها و... روانه فرمود. (تاریخ غازانی ص 59). التماس کردند تا یرلیغ در باب ممالک مقرر بدهد. (تاریخ غازانی ص 68). شنیدم که یرلیغ از ارغون خان به شهزاده غازان رسیده است مشتمل بر آنکه نوروز و متعلقان با بوقا در کنگاج بوده اند باید که ایشان را گرفته تمامت به یاسا رسانید. (تاریخ غازانی ص 16). او را یرلیغ ترخانی داد و راه خزانه داری بر وی توسامیشی فرمود. (تاریخ غازانی ص 20). فرمان شد تا یرلیغها و آل تمغا که داشتند بازسپردند و اجازت یافتند. (تاریخ غازانی ص 30). نمود که حکم یرلیغ کیخاتوخان است که شهزاده مراجعت کند و دیار خراسان و مازندران از یاغی نگاهدارد. (تاریخ غازانی ص 38). باقی امرا نوروزرا سیورغامیشی فرموده با یرلیغ و استمالت عاطفت و اقالت عشرت اجازت انصراف داد. (تاریخ غازانی ص 51). و حکم یرلیغ نفاذ یافت که از کنار آمویه تا سرحد ممالک عراق که در قبضۀ تصرف و پنجۀ تملک ماست... به نوروز ارزانی داشتیم. (تاریخ غازانی ص 55). دست مولانا عضدالدین بگرفت گفت رقص بکن، شخصی به او گفت که تو رقص به اصول نمی کنی زحمت مکش. مولانا گفت من رقص به یرلیغ می کنم نه به اصول. (منتخب لطایف عبید زاکانی چ برلین ص 170). ای صاحبی که هست ز یرلیغ حکم تو ترک ومغول و تازی و رومی و بربری. پوربهای جامی. یرلیغ بلیغ به نام... نوشت. (مجمل التواریخ زندیه ص 47) ، طغرای شاه بر بالای حکمی. ظهیر. (یادداشت مؤلف) : فاتفق اهل العراق علی تولیه ابی غره نقابه الاشراف و کتبوا بذلک الی السلطان ابی سعید فامضاه و نفذ له الیرلیغ و هو الظهیر بذلک و بعثت له الخلعه... (ابن بطوطه). و قام الیه و عانقه و اجلسه الی جانبه و قال له ’سن آطا’ و معناه بالترکیه انت ابی و کتب له الیرلیغ و هو الظهیر ان لایطالبه بهدیه بعدها هو و لا اولاده. (ابن بطوطه) ، رحم و شفقت، ناامیدی و بیچارگی. (ناظم الاطباء)
ناحیۀ بلاساقون به تسمیۀ مغولان: به حدود بلاساقون آمدند و اکنون مغولان آن را غربالیغ میخوانند. غزبالیغ. غوبالیغ. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 87). رجوع به بلاساقون شود
ناحیۀ بلاساقون به تسمیۀ مغولان: به حدود بلاساقون آمدند و اکنون مغولان آن را غربالیغ میخوانند. غزبالیغ. غوبالیغ. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 87). رجوع به بلاساقون شود
نام دهی بر چهارفرسنگی بیش بالیغ از بلاد ایغور. جوینی آرد: مسقط رأس او (کرکوز) دیهی است مختصر بر چهارفرسنگی بیش بالیغ نام آن یرلیغ از بلاد ایغور در طرف غربی ممر مجتازان بر آنجا، در شهور سنۀ احدی و خمسین و ستمائه (951 هجری قمری) وقت مراجعت از اردوی پادشاه جهان منکوقاآن بر سبیل قیلوله آنجا ساعتی استرواحی رفت فرد بیتی که مرحوم نظام الدین علی السدید البیهقی بر حسب حال کرکوز وقت عبور بر آن دیه انشا کرده بود و کاتب را روایت بعدما که از صحیفۀ ضمیر محو بود بر خاطر گذشت: غداه نزلنا فی کنیسه یرلیغ تحقق لی ان الرجال من القری. از متوطنان آن دیه از حال نسب او پرسیده شد گفتند پدر او از آحاد الناس بود. (تاریخ جهانگشا ج 2 ص 225)
نام دهی بر چهارفرسنگی بیش بالیغ از بلاد ایغور. جوینی آرد: مسقط رأس او (کرکوز) دیهی است مختصر بر چهارفرسنگی بیش بالیغ نام آن یرلیغ از بلاد ایغور در طرف غربی ممر مجتازان بر آنجا، در شهور سنۀ احدی و خمسین و ستمائه (951 هجری قمری) وقت مراجعت از اردوی پادشاه جهان منکوقاآن بر سبیل قیلوله آنجا ساعتی استرواحی رفت فرد بیتی که مرحوم نظام الدین علی السدید البیهقی بر حسب حال کرکوز وقت عبور بر آن دیه انشا کرده بود و کاتب را روایت بعدما که از صحیفۀ ضمیر محو بود بر خاطر گذشت: غداه نزلنا فی کنیسه یرلیغ تحقق لی ان الرجال من القری. از متوطنان آن دیه از حال نسب او پرسیده شد گفتند پدر او از آحاد الناس بود. (تاریخ جهانگشا ج 2 ص 225)
ترکی جغتایی نشان (پایزه)، فرمان گشاد نامه حکم وفرمان پادشاه: و بها الدین را بمزید عاطفت مخصوص گردانید و اورا پایزه ویرلیغ به آلتمغاداد (اوکتای)، یایرلیغ خانی. فرمان پادشاه (ایلخانان ودوره های بعدی)
ترکی جغتایی نشان (پایزه)، فرمان گشاد نامه حکم وفرمان پادشاه: و بها الدین را بمزید عاطفت مخصوص گردانید و اورا پایزه ویرلیغ به آلتمغاداد (اوکتای)، یایرلیغ خانی. فرمان پادشاه (ایلخانان ودوره های بعدی)
نوعی مسابقه اتومبیل رانی با مساحت طولانی که در جاده ها و با قوانین مشخص از نظر سرعت و زمان و مسیر مسابقه برگزار می شود، در ورزش هایی مانند بدمینتون و تنیس رد و بدل کردن متوالی توپ بین حریفان تا کسب امتیاز
نوعی مسابقه اتومبیل رانی با مساحت طولانی که در جاده ها و با قوانین مشخص از نظر سرعت و زمان و مسیر مسابقه برگزار می شود، در ورزش هایی مانند بدمینتون و تنیس رد و بدل کردن متوالی توپ بین حریفان تا کسب امتیاز