ابزار جنگی از قبیل شمشیر، سپر، تیر، کمان، تفنگ و امثال آن ها مجموع زین، نمدزین، تنگ، دهانه و آنچه اسب را با آن می آرایند، آشرمه، زین و برگ، زین افزار، یراق، ساز نوار بافته شده از مفتول های نازک فلزی
اسبی را گویند که از بسیاری سواری قابلیت آن را پیدا کرده باشد که بر او سوار شده و از جایی به جایی ایلغار کنند یعنی بزودی بروند. (برهان) (لغت فرس اسدی). اسب آزمودۀ ایلغاری. (از اقبالنامۀ نظامی ص 24) (از ناظم الاطباء). ظاهراً همان است که امروز یرغه نامند و مانند یرمق و یرناق و یتاق ترکی خواهد بود. (از آنندراج) (یادداشت مؤلف) ، اتفاق و مصلحت. (از برهان). اتفاق و اجتماع و مصلحت. (ناظم الاطباء) ، سجاف و زینت هایی که بر کنار جامه دوزند. (یادداشت مؤلف). یراق
آتَش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، مَخ، وَرَزم، آذَر، تَش، اَخگَر، بَرزین، اَنیسِه، نار فروغ و تابش و شعلۀ آتش، برای مِثال آتش عشق چون کنم پنهان / کز دهانم کشد زبانه وراغ (حکیم علی فرقدی- مجمع الفرس - وراغ)، روشنی، فروغ
نشان، علامت، نشان پای، پرسش از جا و مکان کسی به سراغ کسی یا چیزی رفتن: پی او رفتن و آن را جستجو کردن سراغ گرفتن: کسی یا چیزی را جستجو کردن و جا و مکان او را از دیگران پرسیدن