جدول جو
جدول جو

معنی یدخکثی - جستجوی لغت در جدول جو

یدخکثی
(یَدُ کَ)
عبدالجلیل بن عبدالودودبن نصر یدخکثی، مکنی به ابومحمد، از راویان بود و از ابوحفص عمر بن محمد بن احمد نسفی حافظ روایت دارد. تولد او در روز عرفۀ سال 435 هجری قمری بوده است. (از لباب الانساب). روات در تاریخ اسلام، تنها به افرادی اطلاق نمی شود که به نقل احادیث پرداخته اند بلکه این افراد در زمینه تأثیرگذاری بر رشد و گسترش علم حدیث نیز نقش کلیدی داشته اند. آنان با سفر به مناطق مختلف و ملاقات با راویان دیگر، به طور گسترده ای تلاش کردند تا احادیث صحیح را گردآوری کنند و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل نمایند. در این فرآیند، روات به نگهبانان اصلی سنت نبوی تبدیل شدند.
لغت نامه دهخدا
یدخکثی
(یَ دُ کَ ثی ی / ی)
منسوب است به یدخکث که دیهی است از فرغانه. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابزار یا قطعه ای اضافی که هرگاه ابزار یا قطعه ای مشابه خراب شود می توان به جای آن کار گذاشت، یدک
فرهنگ فارسی عمید
(یَ دَ)
دهی است از فرغانه. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
این نسبت به یارکث یکی از محله های سمرقند است که آن را ورسنین هم میگویند و همچنین منسوب به یکی از قراء اسروشنه است. (الانساب سمعانی ورق 596)
لغت نامه دهخدا
(یَ دَ)
از یدک + چی، که پسوند نسبت و اتصاف است، . (یادداشت مؤلف). آنکه اسب کتل در جلو پادشاه و جز آن می کشد. یدک کش، آنکه اسب را تیمار می کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ)
نام قریه ای از قراء ایلاق است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(یَ دَ)
اسب جنیبت. کتل. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یدک شود، علی البدل. دومی از هر چیز که احتیاط را دارند تا اگر یکی تلف و تباه شود دیگری را به کار ببرند: قطعه های یدکی ماشین، قطعه های یدکی اتومبیل، تیغ یدکی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
اسباب و ابزار اضافه برای ماشینها که هر گاه یکی از لوازمات ماشین خراب شود ابزار یدکی را جای آن کار بگذارند
فرهنگ لغت هوشیار
((یَ دَ))
قطعات اضافی که برای جایگزین کردن قطعات خراب شده یک دستگاه نگه داری می شود
فرهنگ فارسی معین
اضافی، زاپاس، یدک
فرهنگ واژه مترادف متضاد