جدول جو
جدول جو

معنی یخچال - جستجوی لغت در جدول جو

یخچال
گودال بسیار بزرگ سرپوشیده در زمین که در فصل زمستان در آنجا یخ انبار می کنند و برای تابستان نگه می دارند، صندوق فلزی یا چوبی که میوه یا خوراکی های دیگر را در آن کنار یخ می گذارند تا سرد شود، یخدان، دستگاهی صندوق مانند به اندازه های مختلف که با برق کار می کند و هرچه را که در آن بگذارند سرد نگه می دارد، در علم زمین شناسی توده های دائمی و عظیم یخ در مناطق سردسیر زمین
فرهنگ فارسی عمید
یخچال
(یَ)
هرجایی که در آن یخ را نگاهداری می کنند. یخدان. (ناظم الاطباء). چالۀ عمیق و مسقف که یخ به زمستان درآن ریزند و نگهدارند تابستان را. (یادداشت مؤلف). گودی که یخ را در آن گذارند. (آنندراج) :
معده شعله خوار صد دوزخ
مطبخ یخ فروش صد یخچال.
ظهوری (از آنندراج).
، در تخاطب عامه کلمه ای است که گویند برای نمودن بی ملاحتی گفتار گوینده که بسی سرد و بی مزه سخن گوید. (یادداشت مؤلف).
- مثل یخچال، گفتاری بی مزه و سرد از دهانی سرد. (یادداشت مؤلف).
، دستگاهی الکتریکی که مصنوعاًدر آن یخ بوجود آورند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
یخچال
هر جایی که در آن یخ را نگهداری میکنند
تصویری از یخچال
تصویر یخچال
فرهنگ لغت هوشیار
یخچال
محل نگاهداری یخ، وسیله ای که با نیروی برق کار می کند و هرچه را در آن بگذارند سرد نگاه می دارد
تصویری از یخچال
تصویر یخچال
فرهنگ فارسی معین
یخچال
1ـ دیدن یخچال در خواب، نشانه آن است که فردی را آزار خواهید داد که می کوشد از راه درست امرار معاش کند. ، 2ـ اگر خواب ببینید یخ داخل یخچال می گذارید، نشانه آن است که صاحب احترام و اعتبار خواهید شد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ)
رئیس یا صاحب یا مستأجر یخچال. (یادداشت مؤلف) ، یخچال فروش. آنکه ساختن و فروختن یخچال فلزی برقی یا نفتی بعهده دارد
لغت نامه دهخدا
مالیده با یخ.
- خاکشی یخمال، خاکشی که یخ بر آن مالند و سرد کنند و برای رفع اسهال به بیمار دهند. (یادداشت مؤلف).
- یخمال کردن خاکشی، یخ بر خاکشی و امثال آن مالیدن و سرد کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
یخچال وان. آنکه مراقبت و نگهبانی یخچال را بعهده دارد. (یادداشت مؤلف). یخچالدار. کسی که به بستن آب در زمینهای یخچال برای یخ شدن و ریختن قطعات یخ بسته در گودالهای یخچال و نگهداری آن اشتغال دارد
لغت نامه دهخدا
(یَ)
یخچال وانی. عمل و شغل یخچال بان. (یادداشت مؤلف). رجوع به یخچال بان شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به یخچال (زمین های یخچالی سنگهای یخچالی دوره های یخچالی) قسمتی از دوران چهارم زمین شناسی که با پیشرفت یخ وسرما در قسمتهای عظیمی از کره زمین مشخص است مجموعا سه یا چهار دوره یخچالی که باپیشرفت یخ های طبیعی درتشکیلات زمین شناسی دوران چهارم نیمکره شمالی مشخص است تشخیص داده شده که در هر یک از این دوره ها یخها از قطب شمال بطرف جنوب پیشروی کرده اند ودرفواصل پیشروی یخ های طبیعی تشکیلات عقب نشینی یخ ها مشاهده میشود که بدوره های بین یخچالی موسومندمهمترین دوره های یخچالی دوران چهارم عبارتند از: دوره یخچالی ساکسونین که در این دوره تمام شبه جزیره اسکاندیناوی و قسمت عظیمی ازانگلستان و هلند و آلمان و قسمت عظیمی از روسیه از یخچال پوشیده میشده است، دوره یخچالی پولونین که توسعه اش از یخچال قبلی کمتر بوده معذلک تمام اسکاندیناوی وقسمتی ازانگلستان و لهستان را فرامیگرفته است، دوره یخچالی مکلمبورژین که توسعه اش ازدویخچال قبلی کمتربود و یخچال سراسراسکاندیناوی ودانمارک رافرامیگرفته است: دوره یخ بندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
الثلاجة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از به طور یخچالی
تصویر به طور یخچالی
Glacially
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
Refrigerate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
réfrigérer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از توابع فیروزجاه بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در نور
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
refrigerar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
ٹھنڈا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
แช่เย็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
mendinginkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
להקפיא
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
冷蔵する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
schładzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
охлаждать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
냉장하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
ঠান্ডা রাখা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
ठंडा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
refrigerare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
refrigerar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یخچال گذاشتن
تصویر یخچال گذاشتن
охолоджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی